خيلي ها مثل من حوصله خوندن اين همه مطلب را ندارن خلاصه كن
يك مردبود غوز داشته ميره نصفه شب حموم حموم قديميا هم كه ميدونين جن داره يك دفعه ميبينه چند نفر دارن ميرقصن اينم قر تو كمرش جمع ميشه ميپره وسط جنا به رقص يهو ميبينه همشون سم دارن هموجا ميفهمه اونا جنند خوب از ترسش به روي خودش نمياره به رقصش ادامه ميده جنا ازش خوششون مياد قوضشو بر ميدارن اين بابا يك دوست احمقي داشته اين دوستش ميگه تو چيكار كردي قوضت برداشته شد ميگي هيچي نصف شب رفتم اين حموم قديميه جنا اونحا بودن رقصيدم اينها هم خوششون اومد قوزمو برداشتن اين رفيق احمقشم ميره همين كه وارد حموم ميشه جنا روميبينه شروع ميكنه به بابا كرم رقصيدن جنا هم عزادار بودن ميگن اين ادم احمق در غم ما داره ميرقصه حالا حسابشو ميرسيم قوز اون دوستشو ميذارن رو قوز اين دوست ابلهش