دارم با غرورم قدم میزنم
نمی خوام کسی باشه توو زندگیم
سکوتم پر از حرف تکراریه
باید پا بذارم روو دیوونگیم
.
چقدر حرف دارم برای خودم
که گوش سکوتم رو کر می کنه
نمیدونم این لحظه هارو کجا ،
چجوری با این غصه سر می کنه
.
من از گریه هام خیلی تنهاترم
ولی هیشکی حرفامو باور نکرد
به هر راهی رفتم ، ولی آخرش
بازم هیچی حالم رو بهتر نکرد
.
یه تصمیم خوبی توو این لحظه ها
داره زندگیمو عوض میکنه
من از اینکه تنها شدم راضی ام
نبودت هوامو عوض می کنه
.
خودم با خودم روبرو میشم و
میشینم سر حرف و وا می کنم
واسه چند ساعت بدون دلیل
با لذت توو چشمام نگاه میکنم
.
چقدر راه رفتم که ثابت کنم
کسی رد پاهامو اصلا ندید
یکم سخته تنهایی رفتن ولی
میشه با نبودت به فردا رسید