نازنینم رنجش از دیوانگی هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند هاستشاید اینها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواستچند می گویی که از من شکوه ها داری به دل؟
لب که بگشایم مرا هم با تو چندان ماجراستعشق را ای یار با معیار بی دردی مسنج
علت عاشق طبیب من، ز علت ها جداستبا غبار راه معشوق است راز آفتاب
خاک پای دوست در چشمان عاشق توتیاست