عرضم حضورت نازنین حالم خراب است
این چشمهای غمزده هر شب پرآب است
تو شانه باشی یانباشی من همینم
شب گریه هایم جزئی ازاین رختخواب است
گفتی که مثل سایه هستی در کنارم
پس کو؟کجایی؟گریه هایم بی حساب است
این بار جای نامه شعری می فرستم
هرچند میدانم همیشه بی جواب است
بر گردنم جای دو دستت مانده خالی
این گردن آویزی که میبینی طناب است.