اين زبان چون سنگ و هم آهن وش است
و آنچه بجهد از زبان چون آتش است
زآن كه تاريك است و هر سو پنبه زار
در ميان پنبه چون باشد شرار
ظالم آن قومي كه چشمان دوختند
زان سخنها عالمي را سوختند
عالمي را يك سخن ويران كند
روبهان مرده را شيران كند
جانها در اصل خود عيسي دم اند
يك زمان زخم اند و گاهي مرهم اند
گر حجاب از جانها بر خاستي
گفت هر جاني مسيح آساستي
گر سخن خواهي كه گويي چون شكر
صبر كن از حرص اين حلوا مخور
صبر باشد مشتهاي زيركان
هست حلوا آرزوي كودكان
هر كه صبر آورد گردون بر رود
هر كه حلوا خورد واپس تر رود
--------------------------------
در اين ابيات مولانا, سخن از نتايج بدي است كه يك سخن نسنجيده در بر دارد
دستگاه تكلم مانند سنگ آتش زنه و آهن است كه از بر خورد آنها جرقه بر ميخيزد
ممكن است ما براي نقل مطلبي يا براي لاف زدن و خودنمائي گاه سخني بگوئيم كه آتش به پاكند . مولانا به پيراني اشاره ميكند كه اسرار غيب را با رهروان ناپخته در ميان ميگذارند وشايستگي شنونده را نميسنجند يك سخن ميتواند بيجا گفته شود و عالمي را ويران كند ويا بجا گفته شود و از وجود ناتوان يك سالك ( روباه مرده ) شيرمرد راه حق بسازد .
عيسي دم يعني زندگي بخش . زنده كننده مردگان . روح هر انسان مانند عيسي اين توانائي را دارد بشرط آنكه در حجاب امور مادي و اين جهاني گرفتار نشود و همواره پيوسته به قدرت پروردگار باشد .سخن چون شكر سخني است كه خوش آيند باشد و تاثير كند
از حرص حلوا خوردن يعني به خاطر لذت يا رضايت ناپايدار به كاري بيفايده يا زيان آور دست زدن
جان كلام اينجا ست كه اگر ميخواهي سخن تو روبهان مرده را شيران كند هر چه بخاطرت آمد زود بر زبان مياور .صبر كن و آرام باش .مردان كامل با شكيبائي و متانت مقام آسماني پيدا ميكنند .اما آنها كه شتاب بيهوده دارند از همه واپس ميمانند