گل سرخ
گل سرخ
او مرا برد به باغ گل سرخ
و به گیسوهای مضطربم در تاریکی گل سرخی زد
و سرانجام
روی برگ گل سرخی با من خوابید
ای کبوترهای مفلوج
ای درختان بیتجربهٔ یائسه، ای پنجرههای کور،
زیر قلبم و در اعماق کمرگاهم، اکنون
گل سرخی دارد میروید
گل سرخ