سرنوشت کودکان ما به اوضاع دبستان ها گره خورده است
.
.
.
.
همه ی ما آرزو داریم، فرزندانی باهوش و درسخوان داشته باشیم و هرگز برای فرزندانمان نمی پسندیم که تحصیلاتشان را نیمه کاره رها کنند و به این شکل وارد بازار کار بشوند اما همه ساله این اتفاق برای بسیاری از نوجوانان و جوانان ما می افتد که ریشه آن را باید در کودکی و در دبستانشان جستجو کرد.
.
.
در ریشه یابی این مشکل نمی توانیم تقصیر را متوجه هوش و ادراک بچه ها کنیم. همه ی ما شاهدیم که بسیاری از دانش آموزان باهوش و خلاق هم، نیمه ی راه دچار چنین سرنوشتی می شوند.
.
.
در حقیقت سرنوشت کودکان ما به اوضاع دبستان ها گره خورده است. دبستانی که بتواند برای کودکان، حاوی خاطرات خوش و روزهای دلپذیری باشد، کودک ما را درسخوان می کند. اما دبستانی که پر از خاطرات تلخ و روزهای لبریز از اضطراب و زحمت باشد، دشمن ادامه تحصیل فرزندانمان خواهد شد.
.
.
به عبارت دیگر آنچه ضامن ادامه تحصیل فرزندان ما خواهد بود، عشق و علاقه به درس و مدرسه است که مخصوصا در کودکی و در دبستان باید برای دانش آموزان ایجاد شود.
.
.
اگر دانش آموز در سالهای اول تحصیل، به مدرسه و معلم و دوستانش دلبسته شود و مدرسه را عمیقا دوست بدارد در بزرگسالی هم به تحصیلاتش ادامه خواهد داد، حتی اگر چندان باهوش هم نباشد و از هوش متوسطی برخوردار باشد. وقتی عشق و علاقه داشته باشد چنان تلاش خواهد کرد که پرفسور ... خواهد شد.
.
.
اما وقتی یک دانش آموز هر چند درسخوان و باهوش، به هر دلیلی در مدرسه روزهای سخت و پر استرسی را تجربه کند و دائم بر حجم خاطرات تلخش از معلم و کلاس و مدرسه افزوده شود، اگر چه جزء نفرات برتر مدرسه باشد، امیدی به موفقیت و ادامه تحصیلش در آینده نخواهد بود. متاسفانه کم نیستند، معلمان و والدینی که گمان می کنند اصل مهم در آموزش بچه ها، یادگیری دقیق مطالب درسی است. لذا به وضعیت روحی روانی دانش آموز چندان توجهی ندارند.
.
.
ضربه ای به روح کودک وارد نکنید اصل مهم در آموزش بچه ها مخصوصا بچه های دبستانی، علاقمند کردن بچه ها به تحصیلات و کنجکاو کردن بچه ها برای دانستن است. که این هر دو اصل ربطی به نتیجه ی امتحانات ندارند. درست است که دانش آموزان باید از پایه قوی شوند و قوی بالا بروند اما رعایت این مسئله تا جایی باید برای معلم و والدین اهمیت داشته باشد که ضربه ای به روح و قلب کودک وارد نکند. کودکی که با اضطراب و ناراحتی درس می خواند و تکلیف انجام می دهد بعدها تحصیل را رها خواهد کرد یا لااقل برای موفقیت اش تلاشی نخواهد کرد. خودمان اگر اکنون به کودکی و دوران دبستانمان فکر کنیم، هرگز به یاد نمی آوریم نمره ی امتحان ریاضی مان چه بود؟ آنچه زود به یاد می آوریم و تحت تاثیرش احساساتمان تغییر می کند، رفتاری است که در طول تحصیل از سوی معلم و هم کلاسی دیده ایم. اگر خاطرات خوشی داشته باشیم هنوز هم آرزو می کنیم پشت میز و نیمکت ها بنشینیم و درس بخوانیم.