اخرین روز خزان هم چه گریزان شده است
اذرم رفت و دی سرد زمستان شده است
باد سردی شده است پنجره را میکوبد
گربه را کشته دم حجله و طوفان شده است
شمع و شام شب یلدا و قلم در دستم
بیت بیت غزل از دست تو گریان شده است
چه شبی بهتر از امشب که تو را یاد کنم
حال و احوال تو بر قافیه مهمان شده است