روزی به شاه خبر رسید که فرستادهای از طرف شاه هند آمده است و عزم دیدار شاه ایران را دارد . وقتی فرستاده به نزد شاه رسید گفت . بازی شطرنج را همراه نامه فرستادم هرکدام از بزرگان دربار شما بتواند نام مهرهها و نوع حرکتشان را بدانند و بازی کنند ، من هر خراجی که بگویی میدهم ولی اگر نامدارانت نتوانند از این بازی سر درآورند دیگر نباید از ما خراج بخواهی.
شاه یک هفته زمان خواست بوذرجمهر بعد از یک روز و یکشب بالاخره به راز بازی پی برد . پادشاه شاد شد و به فرستاده گفت : صفحه شطرنج رزمگاهی است که در قلب آن شاه قرار دارد و چپ و راستش سپاهیان قرارگرفتهاند . وزیر در کنار شاه و در ردیف جلو سربازان قرار داشتند و پیلان جنگی در دو سو و در کنار آنها اسبان جنگی قرار دارد و در کنارشان دو رخ بودند . وقتی بوذرجمهر بازی را انجام داد ، فرستاده رای غمگین و شگفتزده شد
مدتی بعد بوذرجمهر در خلوت خود به اندیشه پرداخت و تصمیم گرفت در برابر شطرنج هندیان بازی جدیدی اختراع کند و چنین بود که تختهنرد را اختراع کرد . ابتدا دو مهره از عاج ساخت و بر آن نقطههایی از ساج نهاد . زمین بازی را چون رزمگاهی شبیه شطرنج ساخت که در دو طرف نیروهایی برای کارزار صفکشیده بودند
و دو لشکر به هشت گروه تقسیمشده بودند (چهار گروه برای هر لشکر ) و زمین به چهار قسمت شد و تاس در حکم فرمان دو شاه نظیر هم بودند که با دستور دو شاه ( انداختن تاسها ) دو سپاه حرکت میکردند و هرکسی که دو مهره را بیندازد طرف مقابل از هر دو مهره شکست میخورد
و بدینسان نرد را ساخت و نزد شاه برد و طرز کار آن را به شاه یاد داد و از شاه خواست تا ساروانی از دوهزار شتر با گنج و گوهر فراوان مهیا کند و سپس نامه به رای هند بنویسد ما به راز شطرنج پی بردیم و اکنون بوذرجمهر به همراه بازی نرد تا شما نام و راه و روش آن را برای ما بگویید و اگر توانستید بار شتران از آن شما باد و اگر نتوانستید به تعداد این شتران باید شتر و بار اضافه کنید و بفرستید .
وقتی بوذرجمهر به هند رسید و پیغام شاه را تقدیم کردهفت روز زمان خواست و ناموران کشور را فراخواند تا به راز بازی نرد پی ببرند اما کسی نتوانست پرده از راز نرد بگشاید .
پس بوذرجمهر نزد رای آمد و گفت : بیش از این نمیتواند درنگ کند چون شاه منتظر جواب است . چون بزرگان به نادانی خود اقرار کردند بوذرجمهر راز نرد را به آنها گفت و به سؤالاتشان پاسخ داد ورای شهادت داد که شاهی جز نوشیروان نیست و خردمندتر از وزیر او هم در جهان یافت نمیشود و باج سال بعد را هم پیشتر فرستاد .