صفحه 10 از 16 نخستنخست ... 89101112 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 91 به 100 از 152

موضوع: یک دقیقه مطالعه

Hybrid View

  1. Top | #1

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    پدر و پسری داشتند در کوه قدم میزدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد. به زمین افتاد و داد کشید: آآی ی ی ی!


    صدایی از دور دست آمد: آآی ی ی ی!


    پسرک با کنجکاوی فریاد زد: کی هستی؟
    پاسخ شنید: کی هستی؟


    پسرک خشمگین شد و فریاد زد: ترسو!
    باز پاسخ شنید: ترسو!


    پسرک با تعجب ازپدرش پرسید: چه خبر است؟
    پدر لبخندی زد و گفت: پسرم خوب توجه کن....
    و بعد با صدای بلند فریاد زد: تو یک قهرمان هستی!
    صدا پاسخ داد: تو یک قهرمان هستی!
    پسرک باز بیشتر تعجب کرد.!!


    پدرش توضیح داد: مردم میگویند که این انعکاس کوه است ولی این در حقیقت انعکاس زندگی است


    هر چیزی که بگویی یا انجام دهی،زندگی عینا" به تو جواب میدهد؛ اگر عشق را بخواهی، عشق بیشتری در قلب بوجود می آید


    و اگر به دنبال موفقیت باشی، آن را حتما بدست خواهی آورد. هر چیزی را که بخواهی، زندگی همان را به تو خواهد داد.

  2. Top | #2

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    شخصی تعریف می کرد وقتی از نماز جماعت صبح برمیگشتم جماعتی را دیدم که به زورقصد سوار کردن گاو نری را در ماشین داشتند.گاو مقاومت می کرد و حاضر نبود سوار ماشین بشود،من رفتم دستی به پیشانی گاو کشیدم ؛گاو مطیع شد و سوار شد.من مغرور شدم و پیش خودم گفتم《این از برکت نماز صبح است》
    وقتی به خانه رسیدم دیدم مادرم گریه و زاری می کند،علت را که جویا شدم گفت 《گاومان را دزدیدند》
    گاو مرا شناخته بود ولی من او را نشناختم.

  3. Top | #3

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی می گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد. لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد.
    گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است.


    وقتی به فرد نالایقی خدمت می کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی

  4. Top | #4

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    باشرافتی اگر
    آبروی دیگران را مانند آبروی خودت
    محترم بدانی


    تو آزادی، اگر
    خودت را کنترل کنی، نه دیگران را


    تو ثروتمندی، اگر
    بیش از آنچه نیاز داری نداشته باشی

  5. Top | #5

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    به مکه که رفتم، خيال ميکردم ديگر تمام گناهانم پاک شده است، غافل از اينکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هايم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود!...
    درمکه ديدم خدا چند ساليست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خويش ميگردند!...
    در مکه ديدم هيچ انساني به فکر فقير دوره گرد نيست، دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خويش را بزدايد، غافل از اينکه آن دوره گرد، خود خدا بود!...
    درمکه ديدم خدا نيست و چقدر بايد دوباره راه طولاني را طي کنم تا به خانه خويش برگردم! درهمان نماز ساده خويش تصور خدا را در کمک به مردم جستجو کنم!
    آري شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه اي است که خدايي در آن نيست...


    دکترالهی قمشه يی

  6. Top | #6

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    حاج آقا رو منبر داشت در مورد حلال و حرام صحبت میکرد که چنین گفت:
    روزی سه تا دزد به خونه یک تاجر دینداری زدند و کلی پول و سکه رو روی خر صاحبخونه گذاشتن و زدن بیرون!
    تو مسیر دوتاشون دسیسه چیدن که سومی رو بکشن تا سهمشون بیشتر بشه و همین کارو هم کردن!
    بعدش آب و غذایی خوردن و باز راه افتادن که یه دفعه یکیشون خنجر کشید و رفیق دومیش رو هم کشت!
    شب که شد دزد باقی مانده دلدرد شدیدی گرفت و بر اثر سمی که شریک قبلیش تو غذاش ریخته بود مُرد و الاغ هم که تنها بود، راه صاحبخونه رو گرفت و بهمراه مال به خونه تاجر دیندار برگشت...
    همه در مسجد صلوات فرستادن که یهو معتاده پرید گفت: حاج آقا! دزدا که سه تاشون مردن؛ پس جریان رو کی واستون تعریف کرد؟ خره؟!
    میگن حاج آقا از اون روز تا حالا توی واردات دام مشغوله

  7. Top | #7

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    پدرم همیشه مى گفت: زود خوابیدن و زود بیدار شدن
    آدم را سالم,پول دار و عاقل مى کند,
    در خانه,ساعت هشت چراغ ها خاموش بود
    وسپیده دم با بوى قهوه و بیکن و نیمرو
    از خواب بلند مى شدیم
    پدرم یک عمر این دستور را دنبال کرد
    جوان مرد و مفلس
    و فکر مى کنم چندان هم عاقل نبود
    من نصیحت او را گوش نکردم
    دیر خوابیدم,دیر بیدار شدم
    حالا نمى گویم دنیا را فتح کرده ام
    اما ترافیک صبح ها را دیگر ندارم
    از خیلى از دردسر هاى معمولى دورم
    وبا آدم هاى جدید وبى نظیر آشنا شده ام
    یکى از آنها خودم
    کسى که پدرم
    هرگز او را نشناخت ...


    چارلز بوکوفسکی

  8. Top | #8

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    روزی کسی در کوچه پس گردنی محکمی به ملا زد و سپس شروع به عذرخواهی کرد که ببخشید اشتباه کردم و شما را بجای کس دیگر گرفته بودم.


    ملا قانع نشد ، گریبان او را گرفت و پیش قاضی برد و ماجرا را باز گفت. قاضی حکم کرد: ملا در عوض یک پس گردنی به آن شخص بزند.


    ملا به این امر راضی نشد.
    قاضی حکم کرد به عوض پس گردنی یک سکه طلا بایستی آن مرد به ملا بدهد.
    ناچار تسلیم شده و برای آوردن سکه از محکمه بیرون رفت.


    ملا قدری به انتظار نشست.
    بعد در حالی که داشت در محکمه قدم میزد نگاهش به پس گردن کلفت قاضی افتاد پس درنگ نکرد و پس گردنی محکمی نثار قاضی کرد و گفت:
    چون عیال در خانه منتظر من است و من زیاد وقت نشستن ندارم هر وقت آن مرد سکه را آورد شما در مقابل این پس گردنی آن سکه طلا را بگیرید.

  9. Top | #9

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    روزی فیل، با سرعت از جنگل می گریخت،
    سبب را پرسیدند؛
    گفت؛جناب شیر دستور داده
    که تمام زرافه ها را گردن بزنند !
    گفتند؛تو را چه به زرافه،تو که فیل هستی!
    پس برای چه نگرانی؟
    گفت؛بله میدانم که فیل هستم،
    اما جناب شیر،"الاغ" را مامور پیگیری
    این موضوع کرده است...!

  10. Top | #10

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 72.0.3626.119
    دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت:
    چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟
    چوپان در جواب گفت:
    آنچه خلاصه دانش‌هاست یاد گرفته ام.
    دانشمند گفت:
    خلاصه دانشها چیست ؟
    چوپان گفت:
    پنج چیز است:
    - تا راست تمام نشده دروغ نگویم
    - تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم
    - تا از عیب و گناه خود پاک نگردم،
    عیب مردم نگویم.
    - تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم.
    - تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم


    دانشمند گفت:
    حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده

صفحه 10 از 16 نخستنخست ... 89101112 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن