مهي که مزد وفاي مرا جفا دانست............دلم هر انچه جفا ديد از وفا دانست
مهي که مزد وفاي مرا جفا دانست............دلم هر انچه جفا ديد از وفا دانست
تا تو با مني زمانه با من است .... بخت و کام جاودانه با من است
تو بهار دلکشي و من چو باغ...........شور و شوق صد جوانه با من است
تو غتچه بودي و بلبل خموش غيرت عشق......... به حيرتم که صبا قصه از کجا دانست
تو اين زمونه کسي نميدونه..... عاشقي و عشق چيه وفا کدومه
هوا بد است... تو با کدام باد ميروي..... چه ابر تيره اي گرفته است سينه ي ترا
امدي جانم به قربانت ولي حالا چرا......بي و فا حالا که من افتاده ام از پا چرا
اين عمر سبک سايه ي ما بسته به اهي ست........دودي زسر شمع پريدو نفسي رفت
تا اشارات نظر نانه رسانه منو توست ....نشود فاش کسي انچه ميان منو توست
تا که از جانب معشوق نباشد کششی
کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
*Ava* (05-15-2015)