هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
یک دل حواس جمع مرا تار و مار کرد...!!زلف شكسته تو به صد دل چه مي كند ؟
دل عاشق ز گلگشت چمن آزردهتر گرددکه هر شاخ گلی دامی است مرغ رشته برپا را
ای در حرم و دیر ز تو صد آهنگبیرنگی و جلوه میکنی رنگ به رنگ
تو درياي من بودي آغوش وا كن
***
كه مي خواهد اين قوي زيبا بميرد
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت
تجلی گه خود کرد خدا دیده ی مارا *** در این دیده در آیید و ببینید خدارا
افسرده ايم و خسته دل از هرچه هست و نيست ***شايد به بوي زلف تو خور را دوا كنيم
مرا اگر تو نخواهی منت به جان خواهموگر درم نگشایی مقیم درگاهم
میخواهم و میخواستمت تا نفسم بودمیسوختم از حسرت و عشقِ تو بَسَم بود