تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش منمیشود نزدیک منزل کاروان از هم جداصائب تبریزی
تا ترا از دور دیدم، رفت عقل و هوش منمیشود نزدیک منزل کاروان از هم جداصائب تبریزی
تلقین و درس اهل نظر، یک اشارت استگفتم کنایتیّ و، مکرّر نمی کنمحافظ
تو صبح عالم افروزي و من شمع سحرگاهيگريبان باز كن در صبح تا من جان برافشانمصائب_تبريزي
تا چند کشم غصهٔ هر ناکس راوز خست خود خاک شوم هر کس راکارم به دعا چو برنمیآید راستدادم سه طلاق این فلک اطلس راابوسعید ابوالخیر
تا ظن نبری که مشکلی نیست مرادر هر نفسی درد دلی نیست مرامشکلتر ازین چیست؟ که ایام شبابضایع شد و هیچ منزلی نیست مرافخرالدین_عراقی
تا با توام، از تو جان دهم آدم راوز نور تو روشنی دهم عالم راچون بیتو بوم، قوت آنم نبودکز سینه به کام خود برآرم دم رافخرالدین_عراقی
یاران کهن، که بنده بودم همه رادر بند جفای خود شنودم همه رازنهار! از کس وفا مجویید که مندیدم همه را و آزمودم همه راهلالی جغتایی
یار گرفتهام بسی، چون تو ندیدهام کسیشمع چنین نیامدست از در هیچ مجلسیسعدی
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بوددیده را روشنی از خاک درت حاصل بودحافظ
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روییادت بخیر یار فراموشکار من...شهریار