یار من خوشبو شدی بوی زلیخا میدهی ..یک اشاره سوی من باچشم شهلا میدهی..
گفته بودی من بمیرم هرچه میخواهی بگو...
من میمیرم پیش پآت یک بوسه حالا میدهی
یار من خوشبو شدی بوی زلیخا میدهی ..یک اشاره سوی من باچشم شهلا میدهی..
گفته بودی من بمیرم هرچه میخواهی بگو...
من میمیرم پیش پآت یک بوسه حالا میدهی
من محبت میفروشم ، تو محبت میخری ؟
خسته از تنهاییم ، من را به همره میبری ؟
شاعری هستم شکسته ، مونس من دفترم
دفترم را میفروشم ، شعرهایم میخری ؟
گاه گاهی گریه کردم ، در میان شعرها
ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﮔﺮ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻭﯾﻢ ﮐﺮﺩ
ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺍﺑﺪ ﺍﺳﯿﺮ ﺍﻫﻮﯾﻢ ﮐﺮﺩ...!!
یک نفر میاد که من منتظر دیدنشم
یک نفر میاد که من تشنه ی بوییدنشم
یارب کجاست محرم رازی که یک زماندل شرح آن دهد که چه گفت و چه ها شنید
شب عاشقان بیدل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را