صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 11 به 20 از 38

موضوع: دیوان غزلیات شهریا ر

  1. Top | #11

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
    بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

    نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
    سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا

    عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
    من که یک امروز مهمان توام فردا چرا

    نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم
    دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

    وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
    این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

    شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
    ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا

    ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
    اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا

    آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
    در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا

    در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین
    خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا

    شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
    این سفر راه قیامت میروی تنها چرا
    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

  2. Top | #12

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۰ - ناکامیها



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها
    مستم از ساغر خون جگر آشامیها

    بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت
    شادکامم دگر از الفت ناکامیها

    بخت برگشته ما خیره سری آغازید
    تا چه بازد دگرم تیره سرانجامیها

    دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت
    ساختم این همه تا وارهم از خامیها

    تا که نامی شدم از نام نبردم سودی
    گر نمردم من و این گوشه گمنامیها

    نشود رام سر زلف دل آرامم دل
    ای دل از کف ندهی دامن آرامیها

    باده پیمودن و راز از خط ساقی خواندن
    خرم از عیش نشابورم و خیامیها

    شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی
    تا که نامت نبرد در افق نامیها
    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

  3. Top | #13

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۱ - دریاچه اشک



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها
    ای رخت چشمه خورشید درخشانیها

    سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی
    تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها

    گر بدین جلوه به دریاچه اشگم تابی
    چشم خورشید شود خیره ز رخشانیها

    دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید
    مخمل اینگونه به کاشانه کاشانیها

    دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع
    ای سر زلف تو مجموع پریشانیها

    رام دیوانه شدن آمده درشان پری
    تو به جز رم نشناسی ز پریشانیها

    شهریارا به درش خاک نشین افلاکند
    وین کواکب همه داغند به پیشانیها

    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

  4. Top | #14

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۲ - آشیان عنقا



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا
    باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا

    یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی
    ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا

    ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس
    ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا

    ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند
    در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا

    مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی
    بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا

    شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست
    گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا

    در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن
    پروانه گو در محفل این شمع بی پروا بیا

    کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون
    اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا

    گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان
    چون قاف دامن باز چین زیر پر عنقا بیا
    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

  5. Top | #15

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۳ - سوز و ساز



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
    تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب

    ساز در دست تو سوز دل من می گوید
    من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب

    مرغ دل در قفس سینه من می نالد
    بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب

    زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است
    بیم آنست که از پرده فتد راز امشب

    گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان
    پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب

    گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز
    می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب

    کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز
    بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب

    شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک
    به گدائی تو ای شاهد طناز امشب

    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

  6. Top | #16

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۴ - ساز حبیب



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب
    چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب

    به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر
    چو در ولایت غربت دو همزبان غریب

    روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز
    که نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب

    صفای باغچه قلهک است و از توچال
    نسیم همره بوی قرنفل آید و طیب

    به گرد آیه توحید گل صحیفه باغ
    ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب

    دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران
    به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب

    چو دو فرشته الهام شعر و موسیقی
    روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب

    مگر فروشده از بارگاه یزدانند
    که بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب

    صفای مجلس انس است شهریارا باش
    که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب
    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

  7. Top | #17

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۵ - نقش حقایق



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
    وی جام بلورین که خورد باده نابت

    خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر
    از خواب برآرم که نبینند به خوابت

    ای شمع که با شعله دل غرقه به اشگی
    یارب توچه آتش که بشویند به آبت

    ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی
    یارب نفتد ولوله وای غرابت

    در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را
    ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت

    عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق
    تا چند بخوانیم به اوراق کتابت

    ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست
    در کنج خرابات نبینند خرابت

    دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر
    بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت

    آهسته که اشگی به وداعت بفشانیم
    ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت

    ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست
    شوری به جز از غلغله چنگ و ربابت

    در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت
    حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت

    ای آه پر افشان به سوی عرش الهی
    خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت

    شهریست بهم یار و من یک تنه تنها
    ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت
    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

  8. Top | #18

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۶ - مرغ زخمی



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    ای جگر گوشه کیست دمسازت
    با جگر حرف میزند سازت

    تارو پودم در اهتزاز آرد
    سیم ساز ترانه پردازت

    حیف نای فرشتگانم نیست
    تا کنم ساز دل هم آوازت

    وای ازین مرغ عاشق زخمی
    که بنالد به زخمه سازت

    چون من ای مرغ عالم ملکوت
    کی شکسته است بال پروازت

    شور فرهاد و عشوه شیرین
    زنده کردی به شور و شهنازت

    نازنینا نیازمند توام
    عمر اگر بود می کشم نازت

    سوز و سازت به اشک من ماند
    که کشد پرده از رخ رازت

    گاهی از لطف سرفرازم کن
    شکر سرو قد سرافرازت

    شهریار این نه شعر حافظ بود
    که به سرزد هوای شیرازت
    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

  9. Top | #19

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۷ - دل درویش نوازت



    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    ای چشم خمارین تو و افسانه نازت
    وی زلف کمندین من و شبهای درازت

    شبها منم و چشمک محزون ثریا
    با اشک غم و زمزمه راز و نیازت

    بازآمدی ای شمع که با جمع نسازی
    بنشین و به پروانه بده سوز و گدازت

    گنجینه رازی است به هر مویت و زان موی
    هر چنبره ماری است به گنجینه رازت

    در خویش زنیم آتش و خلقی به سرآریم
    باشد که ببینیم بدین شعبده بازت

    صد دشت و دمن صاف و تراز آمد و یک بار
    ای جاده انصاف ندیدیم ترازت

    شهری به تو یار است و غریب این همه محروم
    ای شاه به نازم دل درویش نوازت
    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

  10. Top | #20

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Apr 2016
    شماره عضویت
    1075
    نوشته ها
    2,151
    پسندیده
    395
    مورد پسند : 506 بار در 418 پست
    Windows XP Chrome 49.0.2623.112
    غزل شمارهٔ ۱۸ - خودپرستی خداپرستی





    شهریار » گزیدهٔ غزلیات

    تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است

    طالع مگو که چشمه خورشید خاورست


    کافر نه ایم و بر سرمان شور عاشقی است

    آنرا که شور عشق به سر نیست کافر است


    بر سردر عمارت مشروطه یادگار

    نقش به خون نشسته عدل مظفر است


    ما آرزوی عشرت فانی نمی کنیم

    ما را سریر دولت باقی مسخر است


    راه خداپرستی ازین دلشکستگی است

    اقلیم خود پرستی از آن راه دیگر است


    یک شعر عاقلی و دگر شعر عاشقی است

    سعدی یکی سخنور و حافظ قلندر است


    بگذار شهریار به گردون زند سریر

    کز خاک پای خواجه شیرازش افسر است

    قدر اونی را بدون

    که تو زندگیت باعث میشه

    ازذوق وشوق اشک بریزی

    نه از غصه وغم

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
09171111111 mahboob_hameh@yahoo.com طراحی توسط ویکـی وی بی
حـامـیان انجمـن