یارب تو مرا به روی لیلیهر لحظه بده زیاده میلیاز عمر من آنچه هست بر جایبستان و به عمر لیلی افزای
یارب تو مرا به روی لیلیهر لحظه بده زیاده میلیاز عمر من آنچه هست بر جایبستان و به عمر لیلی افزای
یک دل حواس جمع مرا تار و مار کرد...!!زلف شكسته تو به صد دل چه مي كند ؟
یا رب ز گناه زشت خود منفعلموز قول بد و فعل بد خود خجلمفیضی به دلم ز عالم قدس رسانتا محو شود خیال باطل ز دلم
یا رب چه باشد لذت حرف وفا و مهر از اوچون طعم شکر میدهد، لعل لبش دشنام را
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
همچو صبحم یک نفس باقیست تا دیدار توچهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع...
هرگاه که بینی دو سه سرگردانراعیب ره مردان نتوان کرد آنراتقلید دو سه مقلد بیمعنیبدنام کند ره جوانمردان را
هرلحظه غمی به مستمندی رسدتتیری به جفا به دردمندی رسدتدر کشتن عاشقان از این بیش مکوشزنهار مبادا که گزندی رسدت
همه آرام گرفتند و شب از نیمه گذشتوان چه در خواب نشد چشم من و پروین است
هر آنکه مهر یکی در دلش قرار گرفتروا بود که تحمل کند جفای هزار...