غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلندزانکه بلندی دهد، تا بتواند فکند
عطار
غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلندزانکه بلندی دهد، تا بتواند فکند
عطار
ایا، سرگشته دنیا مشو غره به مهر اوکه بس سرکش که اندر گور خشتی زیر سر دارد
***
بدین ده روزه دهقانی مشو غره که ناگاهانچو این پیمانه پر گردد نه ده مانده نه دهقان
سنایی
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسودعرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
حافظ
غره مشو به زور و تواناییکاخر ضعیفی است توانا را
ناصر خسرو
~~~~~✦✦✦~~~~~
با تو گویا زبان هر ذرهکه: به دنیا چنین مشو غره
مشو غره حسن گفتار خویشنکو کن چو گفتار، کردار خویش
جامی
~~~~~✦✦✦~~~~~
غره مشو به نعمت و دل در جهان مبنداز فخر ملک و نعمت او اعتبار گیر
امیر معزی
تو مست جام غروری همیشه، ای زاهدمباش غره، که رنج خمار بهتر ازین
هلالی جغتایی
~~~~~✦✦✦~~~~~
به روشنی و به خوشی عیش غره مشوکه ظلمت از پس نورست و زهر زیر شکر
مسعود سعد سلمان
عزیز من به متاع زمانه غره مشوکه آنست داروی کیسه بران و طراران
امیرخسرو دهلوی
غره مشو بدان که جانت عزیز کردای بس عزیز را که جهان زود کرد خوار
«مار است این جهان و جهانجوی مارگیروز مارگیر مار بر آرد شبی دمار»
عماره مروزی
گر مینخوری طعنه مزن مستان رابنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره به آن مشو که میمینخوریصد لقمه خوری که میغلام است آن را
خیام