با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
تو اسمان ابی و روشنی
من چون کبوتری که پرم درهوای تو
یک شب ستاره های ترادانه چین کنم
با اشک شرم بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام بیشتر بخند
خورشید ارزوی منی گرمتر بتاب
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
قاصد زبرم رفت که ارد خبر از یار
باز امد و اکنون خبر از خویش ندارد
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.