پلک بستی که دلم عاشق چشمت نشود
تازه آهو نظرم جلب دو ابرو شده است
مصطفی_هاشمی
پلک بستی که دلم عاشق چشمت نشود
تازه آهو نظرم جلب دو ابرو شده است
مصطفی_هاشمی
دیشب دوباره از تو چه پنهان دلم گرفت
با اینکـه پای هیچ کسی در میــان نبود
امید_صباغ_نو
یار ما را یار بسیارست تا او یار کیست
دل بسی دارد ندانم، زان میان، دلدار کیست
سلمان_ساوجی
ﭼﻤﺪﺍﻥ ﺩست ﺗﻮ ﻭ ﺗﺮﺱ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
اﯾﻦ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ترﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﻏﻤﮕﯿﻦ شدن ﺍﺳﺖ
علیرضا_آذر
یا وفا،یا خبر وصل تو،یا مرگ رقیب
بوَد آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟؟
حافظ
در تضادند غم من و پریشانی تو
سفره ی فقر من و سفره ی مهمانی تو
روزی آید که خدا حکم کند مابین
پینه ی دست من و پینه ی پیشانی تو
طلب از خـدای کردم که بمیـرم ار نیایی
تو نیامدی و ترسم که درین طلب بمیرم
#قاآني
گفتند که پشت سرمان حرف زیاد است
از معرفت قوم مسلمان خبری نیست!
اميد_صباغ_نو
از تو و حرف اضافی متنفر شده ام
چون از این فلسفه بافی متنفر شده ام
سمیرا_حیدری
چرا هميشه بهاري ؟ کمي زمستان باش
مرا به سردي اين روزگار عادت ده
عمران_صلاحی
janan (11-03-2018)