شهاب با تعجب گفت: چی چی رایت؟
کیارش جدی ادامه داد:
یعنی رعایت حق ناشر یک اثر حالا هر اثری. همین الانش ما با هزار تا بدبختی یک نرم افزار تهیه می کنیم و کلی هزینه و وقت روش می ذاریم تا وارد بازار می شه زرت و زرت از روش کپی می گیرن و دست همه پخش می شه بدون اینکه از خود صاحب نرم افزار اجازه بگیرن و یه پولی بهش بدن!
باز بحث به جایی کشیده شده بود که داشت حوصله ام سر می رفت که دوباره سیاوش به داد رسید:
خوب حالا کیارش جوش نزن تو یک نفری نمی تونی همه چیز رو درست کنی!
بعد رو به من کرد و پرسید:
حالا پیش دکتر شمیرانی هستید؟
با سر تصدیق کردم اذامه داد:
من هر از گاهی مریض هایی دارم که مشکل جسمی شون بیشتر به دلیل مشکلات روحیه از این به بعد برای درمان و مشاوره می فرستمشون پیش شما...
لبخند زدم:خیلی ممنون می شه بپرسم تخصصتون چیه؟
سیاوش روی مبل جا به جا شد:
خواهش می کنم من متخصص ارتوپدی هستم بعضی وقتها شکستگی های بیمارانم به دلیل دعواهایی است که در خانواده دارند یا مشکلات روانی خودشان است که مثلا هوس می کنند از یک بلندی بپرن پایین...
شهاب با تعجب نگاهش کرد: جدا؟
با پوزخند جواب دادم:
نخیر اینها همه قصه و افسانه است. ما توی یک دنیای عالی زندگی می کنیم همه ی ادم ها در کمال صلح و صفا با هم رفتار می کنند و این خبرهای مربوط به جرم و جنایت مال سیاره ی دیگری است ...
شهاب سری تکان داد:
خوب بابا اصلا دنیا پر از پارانوئید و و شیزوفرنیاست!بر منکرش لعنت!فقط مسئله اینه که هنوز انقدر دیوانه نشدن که بیان پیش تو!
سیاوش به میان حرف شهاب رفت:
-اتفاقا اشتباه می کنی شهاب جان! همان طور که در میان پزشکان مطب جوان ها با پشتکارتر و باهوش ترند در علم روان شناسی هم دیگر نوبت جوان هاست.امروزه جوان ها با علم روز اشنا هستند با جدیدترین شیوه ها و مسائل متعدد روبرو می شوند.