ای که همه نگاهِ من،
خورده گره به روی تو
تا نرود نفس زِ تن،
پا نکشم زِ کوی تو...
ای که همه نگاهِ من،
خورده گره به روی تو
تا نرود نفس زِ تن،
پا نکشم زِ کوی تو...
حس کردنیست قصهی عشقم نه گفتنی
ای قاصر از حکایت حسنت، بیان من
![]()
هوایِ زمین آلوده شده
نظرت چیست بھ مریخ سفر ڪنیم ؟
من مشتریِ تُوووو باشم
تُوووو ماهِ من •••
![]()
بوسه ات رابايد
با قهوه ام به هم بزنم
بيدار شو !
من بدون دوست داشتنت صبحانه
كه هيچ ، صبح هم از گلويم پايين نمیرود
باورڪن،
یڪ "شبـــــ بخیـر" تُــــو . . .
مــےتـواند، تیـر خـلاصـــــ در شقیـقه ڪابـوس هاے
هر شبـــــ "منــــ" باشـد
فقط بگو
خدا تو را ...
برای من ساخت؟
یا مرا برای تو ،
ویران کرد؟
کدام ....؟
اینجا من،
بستگی دارم به تو،
به حرفهایت،
آرامشت،
به بودنت...
اینجا اگر تو باشی،
فدایِ سرِ هرکه که می خواهد نباشد...
![]()
بی تو شهرم قفس است ای همه آزادی من غم مرا همنفس است
ای تو همه شادی من بی تو آوارم و در خویش فــرو ریخته ام
ای همه ســقف و ســـتون و همه آبادی من...
������ هر یک از دایره جمع به راهی رفتند... ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم