صفحه 4 از 6 نخستنخست ... 23456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 31 به 40 از 58

موضوع: سرگرمی عشق

  1. Top | #31

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    6650
    نوشته ها
    64
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 20 بار در 20 پست
    Linux Chrome 66.0.3359.126
    از اون روز به بعد فقط فهمیدم خواهرم شایان رو قد من دوست داره .
    مادرم با خواهرم ، رؤیا کلی حرف زد .
    حتی برای فراموش کردنش مامانم رؤیا رو پیش مشاور برد .
    دو سال از موضوع بهم زدن رفاقت رؤیا و شایان گذشت .
    دو سال بزرگتر شده بودم ، حالا یه سری چیزهارو خوب می فهمیدم .
    رؤیا نسبت به گذشته بهتر شده بود ولی وقت هایی رو می دیدم که چقدر دلتنگ و بی تابه .
    می دیدم روزهایی عصبانی و آشفته است ، تنها
    کاری ک از دستم فقط بر میومد این بود که تو اون یاد و لحظه ای که میفتاد بیشتر سر به سرش میذاشتم ، سعی میکردم با شیطنت هام بیشتر نظرشو جلب کنم .
    یه روز داشتیم منو رؤیا و مامانم دور هم اسم فامیل بازی میکردیم که تلفن خونمون زنگ خورد :

    مادرم تلفن رو برداشت ، بعد از حال و احوال پرسی ، حرف های مادرم توجه منو رؤیا رو به خودش جلب کرد .

  2. Top | #32

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    6650
    نوشته ها
    64
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 20 بار در 20 پست
    Linux Chrome 66.0.3359.126
    مادرم : باشه من با رؤیا جان حرف میزنم بهتون
    خبر میدم ، خوشحال شدم صداتونو شنیدم ، سلام برسونید به خانواده خدا حافظتون .
    مادرم بدون اینکه کلمه ای حرف بزنه رفت آشپزخونه .
    پفیلا درست کرد و اومد نشست .
    نگاهی ب رؤیا کرد ولی انگار نمی تونست کلمه ای
    رو به زبون بیاره ، چشمهای مادرم عجیب شده بود
    نگاهاش معنا دار بود ...
    تا اینکه بالأخره سکوت رو شکست ....
    مادرم : رؤیا جان ، شما دیگه دختر بزرگی شدی
    و واسه هر دختر بزرگ و خانوم ی مث شما
    خواستگار میاد ، الانم مادر اقا پسری واسه امر خیر
    زنگ زده بود ، گویا آقا پسرشون دلش پیش شما
    گیر کرده ، خواستم نظرتو بدونم اجازه میدی واسه
    آشنایی بیان ؟؟؟؟؟ !!!!
    رؤیا فقط سکوت کرد و کلمه ای حرف نزد .
    مادرم : سکوت علامت رضاست ؟؟؟؟؟

  3. کاربر مقابل پست معصومه عزیز را پسندیده است:

    mohsen32 (07-13-2018)

  4. Top | #33

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    6650
    نوشته ها
    64
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 20 بار در 20 پست
    Linux Chrome 66.0.3359.126
    رؤیا اخم های غلیظی کرد و کلمه ای حرف نزد .
    مادرم : دخترم من نه اجبار میکنم نه چیزی ، فقط
    خواستم نظرتو بدونم ، اگه اره هست بگم بیان برای
    آشنایی اگر هم که نه هست بگو تا بفهمم بزرگ شدی و نه گفتن رو بلدی ، من باید به مادر اقا پسره جواب بدم ، لطفا فکر ها تو کن و جواب قطعی بمن بده .
    رامبد : ببین فرید ای کاش هیچ وقت این حرف رو به مادرم نمی گفتم ، امان از دهنی که بی موقع
    باز شود ، برگشتم به مامانم گفتم : خب بگو ببینیم این آقا پسر بد بخت کیه که دلش پیش خواهرما گیر کرده ؟؟!!
    مامانم اخم غلیظی کرد ، ولی من سرتق تر از این حرفا بودم ، توجهی به اخم مادرم نکردم و اونقدر اصرار کردم که
    مادرم گفت : (( مادر اقا شایان بود )) .

  5. کاربر مقابل پست معصومه عزیز را پسندیده است:

    mohsen32 (07-13-2018)

  6. Top | #34

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    6650
    نوشته ها
    64
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 20 بار در 20 پست
    Linux Chrome 66.0.3359.126
    سکوت فضارو پر کرد هیچ کی دیگه هیچی
    نگفت .
    رؤیا بلند شد و رفت اتاقشو در رو محکم بست .

  7. کاربر مقابل پست معصومه عزیز را پسندیده است:

    mohsen32 (07-13-2018)

  8. Top | #35

    عنوان کاربر
    مدیریت
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    2
    نوشته ها
    4,250
    پسندیده
    4,137
    مورد پسند : 3,168 بار در 2,073 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    Windows 7/Server 2008 R2 Chrome 67.0.3396.99
    عالیه ادامه بدید لطفا

  9. Top | #36

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    6650
    نوشته ها
    64
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 20 بار در 20 پست
    Linux Chrome 66.0.3359.126
    چند ساعتی از موضوع گذشته بود که رؤیا از اتاقش با خوشحالی بیرون اومد .
    دیگه خبری از اخم های غلیظ ابجیم نبود ... .
    نگرانی تو چشم مادرم موج میزد ، تحمل نگاه کردن چشم های مادرم رو نداشتم ، سکوت عجیبی خونه رو گرفته بود ، که رؤیا آخر با خنده سکوت رو شکست .
    با منو من گفت : مادرم دورت بگردم من فکرامو کردم ، دردت ب جونم ، من با اومدن خانواده اقا
    شایان اینا مشکلی ندارم ، برا آشنایی موافقم و اینم بگم (( من مواظب خودم هستم و هیچ وقت با این موضوع احساسی برخورد نمیکنم )) .

  10. Top | #37

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    6650
    نوشته ها
    64
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 20 بار در 20 پست
    Linux Chrome 66.0.3359.126
    مادرم : باشه من خبر رو میدم که تشریف بیارن .
    من عصبانی شدم رو کردم به رؤیا گفتم : اجی گلم ، بیشتر فکر ها تو کن ، قصد جسارت و توهین ندارم ولی خودت به موضوع بیشتر فکر کن
    (( شایان ذره ای لیاقت تو رو نداره ))
    تو تازه خوب شدی !!!! یادت رفته چه روز های سختی رو پشت سر گذاشتی ؟؟!! یادته چقدر ما غصه می خوردیم تو باز همون رؤیا ی شاد و شیطون باشی ؟؟!!!

  11. Top | #38

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    6650
    نوشته ها
    64
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 20 بار در 20 پست
    Linux Chrome 66.0.3359.126
    متأسفانه رؤیا زیر بار نرفت ، نمیتونم بفهمم زیر بار نرفتنش بخاطر عشقی که به شایان داشت بود یا
    تمام بخاطر اینکه همش فکر میکرد شایان شاید
    کسی رو مث اون پیدا نکرده یا اینکه سرش به سنگ
    خورده .... .

  12. Top | #39

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    6650
    نوشته ها
    64
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 20 بار در 20 پست
    Linux Chrome 66.0.3359.126
    دوماه از عقد موقت شایان و رؤیا می گذشت که
    یک روز رؤیا با گریه از اتاق اومد بیرون ، صدای شایان بالا رفته بود ، شایان : بس کن دیگه رؤیا تو خیییلییی بچه ای من اشتباه کردم باهات تا اینجا اومدم ،
    (( رؤیا ااااااااااا من لحظه ای عاشقت نشدم ))
    فقط دلم واسه اشک هایی که واسه من میریختی سوخت !!!! من نه وابستت بودم نه عاشقت !!!
    ببین رؤیا من عاشق یکی بودم که نشد عاشقم بشه ، اومدم دنبال تو فکر میکردم میتونم اونو فراموش کنم ، حالا که می بینم نه من نمیییتونم .

  13. Top | #40

    عنوان کاربر
    کاربر عضو
    تاریخ عضویت
    Jun 2018
    شماره عضویت
    6650
    نوشته ها
    64
    پسندیده
    0
    مورد پسند : 20 بار در 20 پست
    Linux Chrome 66.0.3359.126
    (( رؤیا ااااااا من دوستت ندارم ))

صفحه 4 از 6 نخستنخست ... 23456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن