مثلِ غزلِ پختہ ے سعدی ست نگاهت
هر بار مرورش بکنـــــم باز قشنگ است
مثلِ غزلِ پختہ ے سعدی ست نگاهت
هر بار مرورش بکنـــــم باز قشنگ است
[center]تو خود فرشته ای ، نه از این گل سرشته ای
گر خلق ز آب و خاک ، تو مشک و عنبری
ویرایش توسط محمد : 01-05-2017 در ساعت 12:20 AM
یافتم روشندلی، از گریه های نیمه شب خاطری چون صبح دارم، از صفای نیمه شب
![]()
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
محمد (01-05-2017)
بود آیا که خرامان ز درم باز آیی?
گره از کار فرو بسته ما بگشایی ?
ویرایش توسط محمد : 01-05-2017 در ساعت 06:28 PM
یک وعده خواهم از تو که باشم در انتظار
حاکم تویی در آمدن دیر و زود خویش
![]()
من پر از وسوسه ی چشم تو هستم!
تو چطور؟
من از احساس غزلخیز تو مستم!
تو چطور؟
تویی آرامش من, شاخه گل طنازم
من سبو از سر شوق تو شکستم!
تو چطور؟!..
![]()
روح سحري ، ناز دميدن داريمثل غزلي تازه ، شنيدن دارياي قصه ي روزهاي من بودم و توآنقدر نديدمت كه ديدن داري
یادگار از تو همین سوخته جانی است مرا
شعله از توست اگر گرم زبانی ست مرا![]()
این ترانه بوی نان نمی دهدبوی حرف دیگران نمی دهدسفره ی دلم دوباره باز شدسفره ای که بوی نان نمی دهد
در دلم می آیی و هی بیقرارم می کنی
نا امیدم من ؛ چرا امیدوارم می کنی ؟