هی فلانی....
سختی ولی
سنجیدنت را دوست دارم
فلسفه ای
فهمیدنت را دوست دارم
آرامشی
مثل هوای بعد باران
حس خوشِ
بوییدنت را دوست دارم
هی فلانی....
سختی ولی
سنجیدنت را دوست دارم
فلسفه ای
فهمیدنت را دوست دارم
آرامشی
مثل هوای بعد باران
حس خوشِ
بوییدنت را دوست دارم
این
شب نیست
که طولانیست
خیال داشتن تو است که بند نمیآید...
خوشا به بختِ بلنـــــدم که در کنار منی
تو هم قرار منی هم تو بیقــــرار منی
گذشت فصل زمستان گذشت سردی و سوز
بیا ورق بزن این فصــــل را، بهـــــار منی
به روزهای جدایی دو حالت است فقط
در انتظار تـــــــواَم یا در انتظـــار منی
“خوش است خلوت اگر یار یار من باشد”
خوش است چون که شب و روز در کنار منی
بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورَد
بمان که یار تواَم، عشق کن که یار منی
بمان که مثل غـــزلهای عاشقانهی من
پر از لطافتِ محضی و گوشــــــوار منی
من “ابتهـــــاج”ترین شاعــــر زمانِ تواَم
تو عاشقانه ترین شعـــــر روزگـــار منی
را
دوست دارم؛
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا به زندگی
دلبسته می کند...
تـــــو
"بیمــۂ عُمــر"ِ مني
ترڪــم نڪن
تو فقط با من بمان؛
درڪم نڪن
هر چہ مي خواهي بگـو
اما نرو
سایہ ات را از سرِمن ڪم نڪن
دوستت دارم عشقم
اگر نباشی ، دنیا عاشقانه هایش را یک به یک خط می زند.
بی نهایت دوستت دارم زندگیمی تو
هیچ میدانی
که من در قلب خویش
نقشی از عشق تو پنهان داشتم...؟!
شب است و دیر وقت ...
و جز دوستت دارم
باقی کارها
بماند برای فردا...
سکوت می کنم....!
چون صدای تو را در سکوت می شنوم !
تو که تمام دنیای پر از فریادم را
به یک باره خاموش کردی !
و به من سکوت را هدیه دادی...!!!
سکوت همیشه به معنای" رضایت " نیست
گاهی یعنی خسته ام از اینکه
مدام به کسانی که
هیچ اهمیتی برای فهمیدن نمی دهند
توضیح دهم .
سکـوت می کنم ،
نه اینکه دردی نیسـت،
گلویی نمانده است برای فـریـاد
کاش اینقدر که حالا هستـی،دیـروز بـودی
امروز بی فایده است
من از دیــــروز شکسته ام ؛
مرهــم امروزت
نوشداروی پس از مرگ سهراب است...
اگر وقت نداري حالم را بپرسي، درکت ميکنم!
اگر وقت نداري با من صحبت کني، درکت ميکنم!
اگر وقت نداري مرا ببيني، درکت ميکنم!
اما اگر بعد از تمام اينها، ديگر دوستت نداشتم
اينبار نوبت توست که درکم کني!