.
.
.
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا تو هم
فاضل
.
.
.
تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد
چشم انتظار باش در این ماجرا تو هم
فاضل
نَفَحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم
که به روی دوست مانَد که بر افکند نقابی
سعدی جان
مگو شرط دوام دوستی دوری ست،باور کن
همین یک اشتباه از آشنا بیگانه می سازد
شاعر:فاضل نظری
به دنبال کسی جا مانده از پرواز میگردم
مگر بیدار سازد غافلی را غافلی دیگر
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
بر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کند
اول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام وی
وان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کند
حافظ
تا وصلهی تنم شوی ماه دور دست
چون دکمه ای به پیرهنم دوختم تو را
علیرضا بدیع
.farhad2016 (07-13-2019)
شانهات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت،نیم دیگرم را باد برد
حامد_عسگری
ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺻﺒـﺮ ، ﺑﺎﯾﺪ ﻣَﺮﺩ ﺁﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
اگر مرد است ﺑﻐﺾ ﮔﺎﻫﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮔﯿﺴﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥﺗﺮ
ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﯽ ﮐــﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ
سجاد_سامانی
Anoosh (07-14-2019)
وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند
خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد
صورت پر شده از چین و چروکش یعنی
مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد
محمد_شیخی
Anoosh (07-14-2019)
ای دل نا باور من
دیر فهمیدی که عشق
از همان روز ازل هم
جرم نابخشوده بود
فاضل نظری
Anoosh (07-14-2019)
میای دارم چو جان صافی و صوفی میکند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
Anoosh (07-14-2019)