هنوز هم وقتی باران می آید
تنم را به قطرات باران می سپارم
می گویند باران رساناست
شاید دستهای مرا هم به دستهای تو برساند...!
هنوز هم وقتی باران می آید
تنم را به قطرات باران می سپارم
می گویند باران رساناست
شاید دستهای مرا هم به دستهای تو برساند...!
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
!!yalda!! (12-20-2017)
هوا گرفته بود باران ميباريد
كودكي آهسته گفت:
خدايا گريه نكن درست ميشه
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
!!yalda!! (12-20-2017)
اران از چشم یا آسمان
فرقی نمی کند
باران وقتی بر زمین افتاد
دیگر باران نیست
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
!!yalda!! (12-20-2017)
خدايا اين دلتنگيهاي من را هيچ باراني آرام نميكند فكري كن اشك ما طعنه ميزند به باران رحمتت...
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
!!yalda!! (12-20-2017)
باران که می بارد ...
بغض هم در چشمان من می شکند ...
و قطره های اشک من گم می شود در قطره های باران ...
و این چنین است که
کسی اشکهایم را نمی بیند .
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
!!yalda!! (12-20-2017)
ای از یاد برده مرا !
هنوز هم , باران که می بارد
دلم , تنها به خاطره تو سر می زند
دستهایم فقط , به دستهای تو پل می زند
مانده ام در گذشته ای دور
فاصله را بردار
هنوز هم
دلم
برای دیدن تو , پرپر می زند
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
!!yalda!! (12-20-2017)
باران را در آغوش می گیرم
و خودم را غرق در رویای بدون تو بودن می کنم
تو با آغوشی باز...
با آغوشی پر از نفس های پاییزی
به استقبالم می آیی...
و مرا تنگ در آغوشت می گیری
و یک نفس عمیق تو کافیست
برای دوباره جان دادنم در هوای بودنت...
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
!!yalda!! (12-20-2017)
باران که می بارد دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افتم
بدون چتر
من بغض میکنم ، آسمان گریه...
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
چترم را؛
کنار ایستگاهی در مه،
جا گذاشته ام!
خیس و خسته آمده ام...
و حالا؛
شاعر که نه،
بارانم!
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
!!yalda!! (12-20-2017)
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …