تو موبايل فروشی بودم دختره با يه کيسه نايلونی اومد يه موبايل خرد شده رو ريخت روی ميز فروشنده گفت :
اين موبايلی که به من دادی خراب بود !
فروشنده با تعجب گفت : يعنی چی ؟!
گفت : رفتم بالای پشت بوم گذاشتمش رو حالت پرواز ، انداختم پايين کار نکرد ، اينو عوض کن !!!
پاساژ رو بستن... فروشنده بستری شد تیمارستان میگن موبایل میبینه جیغ میکشه
یه سری رفتم پارک نشستم واسه اینکه فک نکنن ساقی ام رفتم پیش یه پیرمرده نشستم نمیدونم چرا رفیقای پیرمرده میگفتن قدرت این قناری رو از کجا آوردی
کودکی با دوچرخه‌ی خود
در مقابل درب مجلس ایستاد دوچرخه‌اش را گوشه‌ای گذاشت و مشغول بازی شد.
نگهبانی به او نزدیک شد و گفت:
به چه جراتی دوچرخه‌ات را اینجا گذاشته‌ای؟!
اینجا محلی است که نمایندگان،
وزرا و مسئولین کشور رفت‌وآمد می‌کنند.
پسرک پاسخ داد:
نگران نباش؛ با زنجیر محکم بستمش نمیتونن بدزدنش
برای اشتباه کردن انسان باشید
و برای بخشیدن خدا
یارو زنگ زده مطب ، میگه :
الو متخصص پوست ؟
منشى ميگه بله ،
یارو میگه : پوست بز چند میخرید
واکنش دخترا و پسرا بعد از برگشتن دوستشون از آرایشگاه:
دخترا:
وااااای عشقمممم چه خوشگل شدی!
پسرا:
کی ریده تو سرت؟!!
خرما کیلویی ۶۰۰۰تومن،شیر بطری ۳هزار تومن...
دیگه نمیشه مثه پیغمبرا ساده زندگی کرد..
الان تو ایران اگه مسابقه صبر و تحمل بذارن؛حضرت ایوب از مرحله گروهی هم بالا نمیاد!
تنها وسیله ای که پیشرفت علم و تکنولوژی روش هیچ تاثیری نداشته...
ناخن گیره
لامصب دویست ساله یه شکله!
کثافت تکراری
یعنی من اگه تو اتاقم فیلم جنگی نگاه کنم. وقتی بابام میاد تو اتاق...
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
رزمنده ها شروع میکنن لب گرفتن
رفتم بقالی رو به رو خونمون میگم شیر هموژونیزه دارید؟
گفت یه بار دیگه تلفظش کن شیرو مفتی میدم
بد تحقیرم کرد رفتم خونه
دختره کلاس چهارمه سه تا دوست پسر داره!
اونوقت منه خاک برسر هم سن این بودم فک میکردم خمینی و خامنه ای داداشن
در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)
کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 4
مجوز های ارسال و ویرایش
