بارون باش
به بارون گفتند: سیل نشو ؛
گفت: سرِ راهم خونه نساز......!
بارون باش
به بارون گفتند: سیل نشو ؛
گفت: سرِ راهم خونه نساز......!
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
بـــغـــض کـــه مـــيــکـــنـــي،
بـــدهـــکـــار ِ بـــاران مـــي شــوم
و شـــرمــــنــــده ي کــــويـــــر!
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
بـبيـنمتـــــــ
گونه هايت خيس اســـتـــــ
باز با اين رفيق نابابـــــتـــــــــ
نامش چه بود؟ هان! باران
باز با "باران " قدم زدي ؟
هزار بار گفتم باران رفيق خوبي نيست براي تنهايي ها
همدم خوبي نيست براي درد ها
فقط دلتنگي هايت را خيس و خيس و خيس تر ميکنــــــد . . .
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
بــه بــاران دل نبنــد
کــه هــر چهــار فصــل
ديــوانــه*ات خــواهد کــرد!
اگــر ببــارد، از شــوق
اگــر نبــارد، از دلتنــگي . . .
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
ﺩﯾـﺮ ﺁﻣﺪﯼ ﺑـﺎﺭﺍﻥ
ﺩﯾـــــﺮ
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺟــﺎﯾـــﯽ
ﺩﺭ ﺣﺠـــﻢ ﻧﺒــﻮﺩﻥ ﻛﺴــﯽ ﺧﺸﻜﯿـــﺪﻡ
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
اولین روز بارانی را به خاطر داری؟
غافلگیر شدیم چتر نداشتیم. خندیدیم دویدیم وبه شالاپ شلوپ های گل آلود، عشق ورزیدیم.
دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی. چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم. سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود.
و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری. چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد.
وچند روز پیش را چطور؟به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود، دو قدم از هم دورتر راه برویم...
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم. تنها برو..
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
کاش باران بگیرد …کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند…
و من همه ی دلتنگیهایم را رویش “ها” کنم…
و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم …
و خلاص…
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
دلگیر نشو از آدمها…
نیش زدن طبیعتشونه!!
سالهاست که به هوایِ بارانی می گویند : “خــــــراب…!
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
شهر
هوای باران دارد
من
هوای گریه .
رفیق گرمابه و گلستانیم ما .
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …
باز باران آمد
از هوا یا ز دو چشم خیسم؟
نیک بنگر!
چه تفاوت دارد...
شناسنامه رو بی خیال !محلِ تولد من ، آغوش گرم و پر محبت توئه مـــــادر …