صفحه 8 از 12 نخستنخست ... 678910 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از 71 به 80 از 117

موضوع: عاشقانه ها

  1. Top | #71
    SarGol

    چشمهای تو

    چشم های تو ...
    چشم های تو ...
    خواه در زندان به دیدارم بیایی خواه در مریض خانه
    چشم های تو هماره در آفتابند
    آنسان که کشتزاران اطراف آنتالیا
    در صبحگاهان اواخر ماه مِی

    چشم های تو ...
    بارها در برابرم گریستند
    خالی شدند
    چونان چشم های درشت کودکی شش ماهه
    اما یک روز هم بی آفتاب نماندند

    چشم های تو ...
    بگذار خمار آلوده و خوشبخت بنگرند، چشم های تو
    و تا جایی که در می یابند،
    دلبستگی انسان ها را به دنیا ببینند
    که چگونه افسانه ای می شوند و زبان به زبان می چرخند.

    چشم های تو ...
    بلوط زاران "بورصه" اند در پاییز
    برگ های درختانند بعد از باران تابستان
    و "استانبول" اند ـ در هر فصل و هر ساعت ـ

    چشم های تو ...
    گل من! روزی خواهد رسید
    روزی خواهد رسید که
    انسان های برادر
    با چشم های تو همدیگر را خواهند نگریست
    با چشم های تو خواهند نگریست ...

    "ناظم حکمت"

  2. Top | #72
    SarGol

    روزیی

    روزی اگر ببینم آمده ای
    روزی اگر ببینم آمده ای
    بسان کبوتری خسته از دیاران دورست، یار!
    با زیبایی بی پایانی در چشمهایت
    و بهاری در گیسوانت...

    روزی اگر ببینم آمده ای
    با نسیمی خنک در لبخنده ات
    و دست هایی زیبا، به اندازه گذشته ها زیبا
    شکوفه می دهند تمام درهایی که کوفته ای ...

    روزی اگر ببینم آمده ای
    با حسرت بی حسابت در درونم
    به ناگهانی که خویش را گم کرده ام
    به ناگهانی که چاره ای ندارم
    تمام ستارگان آسمان در دلم سرازیر می شوند...

    روزی اگر ببینم آمده ای
    نه بر رخساره ات سایه ای نشسته
    نه بر زبانت گلایه ای
    غبار کفش‌هایت را به دیده می کشم
    و دنیا از آن من می شود.

    "یاووز بولنت باکیلر"
    (شاعر معاصر ترک)

    ترجمه: قادر دلاورنژاد

  3. Top | #73
    SarGol

    تو...

    تو معشوق باش
    تو معشوق باش
    همین‌گونه ستبر
    همین‌گونه سپید
    همین‌گونه که چشمهات تپه دارد و دشت
    و دستهات که دور
    دور دست های تمناست
    همین‌گونه که از میان لب‌های ترد تو
    حروف اسم من جاری
    و جهانم مشوش می شود
    و پیشانی تو عرصه کودکی کردن است و
    زمین بازی خیال
    و پیشانی تو قطعا بوی به می دهد
    یا بوی نم دیوار حیاط
    تا عطر حیات بپیچد در مشام کلمه ها
    کلمه های پرنده
    کلمه هایی که تایپ نمی شوند و
    به زبان من نمی نشینند
    تو معشوق باش
    همین‌گونه که هستی
    من با تو نیستم و هستم
    همین‌گونه سرد و بی قرار
    مثل ماه بالای آلاچیق
    که بر تو می تابد و از تو بر نمی تابد.

    "الهام حیدری"

  4. Top | #74
    SarGol
    خدایا ...

    هیچ میدانی که همیشه به موقع به داد دلم ...تو میرسی؟

    آنجا که خسته ام ...

    آنجا که دل شکسته ام ...

    آنجا که از همه عالم و آدم گسسته ام ...

    همیشه تو همان دستی هستی که میگیری از دلم غبار غم ها را ،

    خدایا سپاس ... :)

  5. Top | #75
    SarGol
    آن چیزی که تنگ شده دل است برای تو و جهان است
    برای من جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی تا آدم گاهی آنجا جان بدهد
    مثلا آغوش تو جان می دهد برای جان دادن …

  6. Top | #76
    SarGol

    نم کشیده ام بر دیوار اتاق
    بس که لحظه های دور بودنت را
    قطره هایی از باران دلتنگی باریده ام روی آن به یادگار

  7. Top | #77
    !__Miss__!

  8. Top | #78
    !__Miss__!

  9. Top | #79
    !__Miss__!

  10. Top | #80
    !__Miss__!

صفحه 8 از 12 نخستنخست ... 678910 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کاربرانی که این تاپیک را مشاهده کرده اند: 0

هیچ عضوی در لیست وجود ندارد.

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

مرجع تخصصی ویبولتین ویکی وی بی در سال 1391 تاسیس شده است و افتخار میکند که تا کنون توانسته به نحو احسن جدید ترین آموزش ها و امکانات را برای وبمستران میهن عزیزمان ایران به ویژه کاربران ویبولتین به ارمغان بیاورد .

اطـلـاعـات انجمـن
حـامـیان انجمـن