از باد مرابوی تو
آمد امروز
شکرانه ی آن
به باد دادم
دل را...
مولوی
از باد مرابوی تو
آمد امروز
شکرانه ی آن
به باد دادم
دل را...
مولوی
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
هر گه که تو را جویم ،در دل نگرم !
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.
شهر دل را با تو تابان می کنم قدری بمان
با غزل همواره طوفان می کنم قدری بمان
در هوایت پرزنان هستم، همیشه در پی ات
گر روی این دیده گریان می کنم قدری بمان
من عقابی خسته ام، طاقت ندارم بیش از این
خستگی را از تو پنهان می کنم قدری بمان
شور باریدن ندارد ابر چشمانم ولی
گر روی نادیده باران می کنم قدری بمان
لب فروبستی که من بی تاب لبهایت شوم؟!
من لبت را شاد و خندان می کنم قدری بمان
با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم.