کاش امتداد یک گلبرگ را میشد دید
یا که حتی یک بوسه ساده از صورت یک ماه چید
کاش رگبرگ یک حادثه خوب را می شد چشید
یا که زیر باران نفس باد را در خود دمید
کاش می شد زیر یک حس غریب
پر باران و صفا بود
کاش میشد
رقص یک نسیم را
زیر پلک باران ندیده دید
کاش میشد
لانه ای ساخت از جنس بهار
روی این واژه های خشک و بی بار
کاش می شد
خواب باران را
تعبیر کرد
از بغض نبودنش
پیش خدا تفسیر کرد
بگذریم
کاش های زیادی داریم
که ایکاش
طاقت این کاش ها
تمام نمی شد آخر