مجموعه : مطالب خواندنی و جالب
مغز انسان واقعا بسیار پیچیده است و به تناسب آن بیماری های روانپزشکی و بدنی مرتبط با آن هم پیچیده اند. داستان این مقاله را از سال ۱۷۸۸ میلادی شروع میکنیم، زمانی که یک پیرزن مشغول غذا پختن بود که ناگهان احساس کرد یک نیمه بدنش فلج شده است، کمی بعد توانایی او برگشت، توانست صحبت کند و تکان بخورد، او به دخترهای خود گفت که او را در کفن بپچیند و در تابوت بگذارند.
دخترهایش امتناع کردند، اما روزهای متمادی بعد، او این درخواست را از دخترها و دوستانش داشت، او میخواست که با او مثل یک مرده برخورد شود، چرا که واقعا اعتقاد داشت که مرده است! این درخواستها آنقدر ادامه پیدا کرد تا اینکه اطرافیان مجبور شدند، واقعا همین کار را بکنند و برایش سوگواری کنند. زمانی که او برمیخاست شروع به شکوه و شکایت از رنگ کفناش میکرد.
این مورد را یک فیلسوف سوئیسی مشهور به نام چارلز بونت توصیف کرد و در واقع نخستین گزارش مستند سندرمی است که به «سندرم کوتارد» مشهور است. صد سال بعد، یک نورولوژیست فرانسوی به نام ژولز کوتارد، بیماری دیگری را ویزیت کرد که از او به نام مادمازل ایکس در یادداشتهایش نام برده است. این بیمار باور داشت که نه مغزی دارد، نه سیستم اعصابی و البته معده و روده هم ندارد. با همه این کمبودها او اعتقاد داشت که وجودش جادوانی است و نامیرا است.
بخاطر همین اعتقاد، او نیازی نمیدید که غذا بخورد و خیلی زود به خاطر گرسنگی مفرط مرد. این گزارش مورد، در آن زمان خیلی تأثیرگذار شد و بعد از مدتی، به علایم و نشانههای اینچنینی در بیماران سندرم کوتارد اطلاق شد.
سندرم یا توهم کوتارد که به آن سندرم مرده متحرک یا Walking Corpse هم گفته میشود، یک سندرم روانی خیلی نادر است که در آن یک بیمار اعتقاد پیدا میکند که مرده است یا اینکه وجود ندارد یا پوسیده است و یا اینکه خون و اعضای داخلیاش را از دست داده است، بعضی از این بیماران هم فکر میکنند که نامیرا شدهاند.همان طور که اشاره کردم، تعداد موارد این سندرم یا توهم آنقدر نادر است که ما این بیماری را بیشتر به صورت گزارشهای مورد پراکنده میشناسیم. از نظر پزشکی، این توهم در بیماران مبتلا به شیزوفرنی و افسردگی شدید دیده میشود. درمان این بیماری، داروهای ضد افسردگی، ضد جنون و همچنین شوکدرمانی است. (در مورد شوک درمانی یا ECT این مقاله یک پزشک را بخوانید.)
به سبب نادر بودن، تحقیق روی آن هم دشوار است.
اگر در اینترنت جستجو کنید میتوانید گزارشهای مورد متعددی از سندرم کوتارد را بخوانید، اما در انتهای این پست مایلم به یک گزارش مورد اشاره کنم که دو پزشک ایرانی بیمارستان شهید بهشتی کرمان به آن اشاره کردهاند، نام این دو پزشک دکتر توفانی و دکتر ارگنژاد است. بیماری که به این بیمارستان آورده شده بود، یک مرد ۳۲ ساله بود، او دو سال پیش مبتلا شده بود، اما بعد از گذشت این مدت، نزد پزشکان آورده شده بود.
علایم او با ناآرامی و حسهای عجیب مثل شوک الکتریکی شروع شده بود، کمی بعد او حس کرد که کل بدنش تغییر پیدا کرده است و سرانجام ادعا کرد که مرده است و دلیل مرگش، گناهانش بوده است. او ادعا میکرد که بعد از مرگ گاهی آروارهاش به صورت خودکار تکان میخورد و تبدیل به یک سگ شده است. همسر او هم حالت مشابهی پیدا کرده بود. این زوج سه دختر داشتند، مرد فکر میکرد که دخترانش تبدیل به گوسفند شدهاند، او شبها دور از خانواده میخوابید، با همسرش رابطه جنسی برقرار نمیکرد.
در عین حال او اعتقاد داشت که خدا از او محافظت میکند، حتی در زمان مرگ! و هیچ سمی قادر به آسیب به زدن به او نیست و علیرغم اینکه بارها با چای آلوده به سیانور که توسط دوستان و اقوامش به او داده شده، مسموم شده است، آسیبی ندیده است. این مرد از آنجا که دو توهم تبدیل شدن به حیوان یا Lycanthropy و نیز توهم کوتارد را داشت، یکی از جالبترین موارد گزارش شده بود.
برای شناخت این بیمار، ما نیاز به شناخت بهتری از فرهنگ و فولکلور ایرانی داریم، در فولکلور ایرانی، سگ در عین حال که مظهر وفاداری است، نجس هم محسوب میشود. شرح حال گرفته شده از مرد، یکی از گناهان را که برانگیزنده اصلی مشکلش بود، مشخص کرد: ارتباط جنسی با یک گوسفند!! اعتقاد متناقض به جاودانگی در بیماران دچار توهم کوتارد، در عین باور به زنده نبودن، هم در توهم کوتارد و هم در توهم تبدیل به حیوان وجود دارد.
به صورت خلاصه این بیمار به خاطر مشکلات روانپزشکی زمینهای و عملی که نمیتوانست مرتکب شدنش را هضم کند، به این وادی ذهنی کشیده شده بود که یک سگ است، سگی که ما در فرهنگ ایرانی، هم وفادار است و هم نجس، به صورت مشابه او خود را مردهای میپنداشت که در عین آلودگی به گناه، مورد لطف خدا هم است. پزشکان شش جلسه شوکدرمانی برای او تجویز کردند، دو هفته بعد بیشتر علایم عمده بیماری، محو شده بود.