اولینها همیشه قشنگاند.
اولین جشن تولد، اولین کارت صدآفرین، اولین پیروزی، اولین شکست، اولین غم، اولین درد، اولین حسرت و... اولین عشق.
این اولین عشق، چیز عجیبی است. مجموعهای از اولینهای زیادی است. اولین یکجوریشدن دل آدم، اولین لبخند یواشکی، اولین گلانداختن گونهها، اولین لمس چندثانیهای دستها، اولین قهر، اولین آشتی، اولین منتکشی، اولین غم، اولین درد و اولین حسرت.
و گاهی خورندهترین غم و مزمنترین درد و جانسوزترین حسرتی که تجربه میکنی.
اصلا انگار همین غم و درد و حسرت است که اولین عشق را جاودانه میکند. هی یاد گونههای گلانداختهاش میافتی و لبخند میزنی و ته گلویت سفت میشود؛
هی یاد اخمهای مغرورش میافتی و لبخندت روی صورتت میماسد؛
هی یاد شب کشدار عروسیاش میافتی و دهانت تلخ میشود؛
هی یاد نگاههای غمگینش در کنار دیگری میافتی و یک درد تیز و فشارندهای از سمت چپ قفسه سینهات میدود توی کتف و بازوی چپت؛
هی یاد آن طرههای موهای قهوهای روی شقیقههای عرقکردهاش میافتی و حسرت، مزه نگاهت را شور میکند.
و شگفتا که اینهمه رنج را به جان میخری و همیشه در نابترین لحظههای تنهاییات، آلبوم خاطرات شور و شیرینت را ورق میزنی، گاهی آب بینیات را بالا میکشی، گاهی پشت دستهایت را به چشمهایت میکشی و گاهی غمگین و ساکت، لبخند میزنی.
اولینها همیشه قشنگاند.