خار را در چشم ديگران مي بينه و تير را در چشم خودش نمي بينه !

خاشاك به گاله ارزونه، شنبه به جهود !

خاك خور و نان بخيلان مخور ! (( ... خار نه اي زخم ذليلان مخور ))

خاك كوچه براي باد سودا خوبه !

خال مهرويان سياه و دانه فلفل سياه --- هر دو جانسوز است اما اين كجا و آن كجا ؟!

خاله ام زائيده، خاله زام هو كشيده !

خاله را ميخواهند براي درز ودوز و گرنه چه خاله چه يوز !

خاله سوسكه به بچه اش ميگه : قربون دست و پاي بلوريت !

خانه اي را كه دو كدبانوست، خاك تا زانوست !

خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالي باشه !

خانه خرس و باديه مس ؟

خانه داماد عروسيست، خانه عروس هيچ خبري نيست !

خانه دوستان بروب و در دشمنان را مكوب !

خانه قاضي گردو بسياره شماره هم داره !

خانه كليمي نرفتم وقتي هم رفتم شنبه رفتم !

خانه نشيني بي بي از بي چادريست !

خانه همسايه آش ميپزند بمن چه ؟!

خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسي !

خدا برف را به اندازه بام ميده !

خدا جامه ميدهد كو اندام ؟ نان ميدهد كو دندان ؟

خدا خر را شناخت، شاخش نداد !

خدا داده بما مالي، يك خر مانده سه تا نالي !

خدا دير گيره، اما سخت گيره !

خدا را بنده نيست !

خدا روزي رسان است، امااِهني هم مي خواد !

خدا سرما را بقدر بالا پوش ميده !

خدا شاه ديواري خراب كنه كه اين چاله ها پر بشه !

خدا گر ببندد ز حكمت دري --- ز رحمت گشايد در ديگري !

خدا ميان دانه گندم خط گذاشته !

خدا ميخواهد بار را بمنزل برساند من نه، يك خر ديگه !

خدا نجار نيست اما در و تخته رو خوب بهم ميندازه !

خدا وقتي بخواد بده، نميپرسه تو كي هستي ؟

خدا وقتي ها ميده، ور ور جماران هم ، ها ميده !

خدا همه چيز را به يك بنده نمي ده !

خدا همونقدر كه بنده بد داره، بنده خوب هم داره !

خدايا آنكه را عقل دادي چه ندادي و آنكه را عقل ندادي چه دادي ؟ ((خواجه عبدالله انصاري ))

خدا يه عقل زياد بتو بده يه پول زياد بمن !

خر، آخور خود را گم نميكنه !

خراب بشه باغي كه كليدش چوب مو باشه !

خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است !

خر است و يك كيله جو !

خر از لگد خر ناراحت نميشه !

خر باربر، به كه شير مردم در !

خر به بوسه و پيغام آب نمي خوره !

خربزه شيرين مال شغاله !

خربزه كه خوردي بايد پاي لرزش هم بشيني !

خربزه ميخواهي يا هندوانه : هر دو دانه !

خربيارو باقلا بار كن !

خر، پايش يك بار به چاله ميره !

خرج كه از كيسه مهمان بود --- حاتم طايي شدن آسان بود !

خر چه داند قيمت نقل و نبات ؟

خر خالي يرقه ميره !

خر، خسته - صاحب خر، ناراضي !

خر خفته جو نمي خوره !

خر ديزه است، به مرگ خودش راضي است تا ضرر بصاحبش بزنه !

خر را با آخورميخوره، مرده را با گور !

خر را جايي مي بندند كه صاحب خر راضي باشه !

خر را كه به عروسي ميبرند، براي خوشي نيست براي آبكشي است !

خر را گم كرده پي نعلش ميگرده !

خر، رو به طويله تند ميره !

خرس، تخم ميكنه يا بچه ؟ از اين دم بريده هر چي بگي برمياد !

خرس در كوه، بو علي سيناست !

خرس شكار نكرده رو پوستشو نفروش !

خر سواري را حساب نميكنه !

خر، سي شاهي ، پالون دو زار !

خر كريم را نعل كردن !

خر كه جو ديد، كاه نميخوره !

خر، كه علف ديد گردن دراز ميكنه !

خر گچ كش روز جمعه از كوه سنگ مياره !

خر لخت راپالانشو بر نميدارند!

خر ما از كرگي دم نداشت !

خر ناخنكي صاحب سليقه ميشود !

خروار نمكه، مثقال هم نمكه !

خر وامانده معطل چشه !

خروسي را كه شغال صبح ميبره بگذار سر شب ببره !

خر، همان خره پالانش عوض شده !

خريت ارث نيست بهره خداداده س !

خري كه از خري وابمونه بايد يال و دمشو بريد !

خوشبخت آنكه خورد و كِشت، بدبخت آنكه مرد و هِشت !

خواب پاسبان، چراغ دزده !

خنده كردن دل خوش ميخواد و گريه كردن سر وچشم !

خواهر شوهر، عقرب زير فرشه !

خواست زير ابروشو برداره، چشماشو كور كرد !

خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شو !

خوبي لر به آنست كه هر چه شب گويد روزنه انست !

خودتو خسته ببين، رفيقتو مرده !

خودشو نميتونه نگهداره چطور منو نگهميداره ؟

خود گوئي و خود خندي، عجب مرد هنر مندي !

خودم كردم كه لعنت بر خودم باد !

خوردن خوبي داره ، پس دادن بدي !

خوشا بحال كساني كه مردند و آواز ترا نشنيدند !

خوشا چاهي كه آب از خود بر آرد !

خوش بود گر محك تجربه آيد بميان --- تا سيه روي شود هر كه دراو غش باشد .

خوش زبان باش در امان باش !

خولي بكفم به كه كلنگي بهوا !

يك ده آباد به از صد شهر خراب !

خونسار است و يك خرس !

خير در خانه صاحبش را ميشناسد !

خيك بزرگ، روغنش خوب نميشه !