مرد ثروتمندی به ڪشیشی می گوید:
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
ڪشیش گفت:بگذار حڪایت ڪوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل ڪنم.
خوک به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیڪی سخن می گویند و تصور می ڪنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی...
اما در مورد من چی؟...من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا...
از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک ڪن درست می ڪنند..
با وجود این ڪسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟می دانی جواب گاو چه بود؟جوابش این بود:شاید علتش این باشد ڪه "هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم"
تا زنده ایم، بخشنده باشیم