اول اردیبهشتماه سالروز درگذشت محمدتقی بهار معروف به ملکالشعرا بهار است؛ شاعری که پرویز ناتل خانلری او را آخرین ادیب بزرگ ایران میداند.
به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، پرویز ناتل خانلری ملکالشعرا بهار را آخرین «ادیب بزرگ» ایران میداند و در اینباره میگوید: «به نظر من بهار آخرین «ادیب بزرگ» ایران بود. «ادیب» تعریف جامعالاطرافی است که در نزد قدما متداول بوده برای معرفی کسانی که در کلیه «علوم ادبی» به مرحله کمال میرسیدهاند در مقابل فقیه و حکیم که به علمای علوم نقلی و عقلی گفته میشده.
اینکه میگویم بهار آخرین ادیب بزرگ ایران بود از آن جهت است که او تمام دانشهای ادبی قدیم را در خدمت ذوق و استعداد شاعری خود گرفته بود و به اصطلاح به علم خود عمل میکرد و نشان میداد که خواندههایش را در میدان آزمایش به کار گرفته و با نهایت استادی موفق شده است. در میان استادان خود، ما ادبایی مانند آقایان همایی و فروزانفر داشتیم، اما من به جرأت در مورد مرحوم بهار کلمه «ادیب بزرگ» را به کار میبرم.»
خانلری در گفتوگویی با صدرالدین الهی که در کتاب «نقد بیغش» منتشر شده، همچنین خاطرهای قابل تأمل از دوران وزارت محمدتقی بهار بیان میکند: «در نخستین کنگره نویسندگان ایران که در خانه «وُکس» به همت انجمن فرهنگی ایران و شوروی تشکیل شد، کنگره در دوره دوم نخستوزیری قوامالسلطنه بعد از شهریور 20 و در جریان داد و ستدهای قضیه آذربایجان بود و قدرت کامل حزب توده و صفبندی به قول شما امروزیها کهنه و نو در مقابل هم. بهار وزیر فرهنگ بود و در روز افتتاح کنگره صحبت بسیار کوتاه اما جالبی کرد. در کنگره دو سخنرانی سر و صدای زیادی راه انداخت. یکی من که درباره نثر معاصر فارسی صحبت کردم، و دیگری احسان طبری که در حقیقت به عنوان نقد بر صحبت من، مسأله نقد ادبی را مطرح ساخت.
خانم دکتر فاطمه سیاح هم، که یک زن نمونه در شناخت مسائل ادبی و یک سخنور برجسته بود، حرفهایی داشت و گفت. در فاصله صحبتها، در وقت صرف چای، طبری که در حقیقت بیانکننده اعتقادات ادبی حزب توده و طراح راه ادبیات به حساب میآمد، ناگهان به چنگ خانم سیاح افتاد. مرحوم بهار ایستاده بود و گروه معدودی دورش بودند. خانم سیاح به طبری که میخواست یک تأییدیه از بهار در مورد حرفهایش بگیرد، پرید، خیلی هم سخت و اشاره کرد که تمام موضوع صحبت طبری و مفاهیم آن چکیده تزهای اخیر شوروی است در مورد ادبیات و اینکه چطور باید ادبیات را هدایت کرد.
من دقایق این صحبت را به یاد ندارم، فقط به خاطرم هست که طبری کمکم کوتاه آمد و خاموش شد و خانم سیاح هم که با وجود گرفتاری خاص و عصبیت شدید بلند بلند حرف میزد و تقریبا میخواست بگوید که این سروصداها هدایتشده است، او را ول نمیکرد. طبری بسیار مؤدب و سنجیده بود، اما در مقابل استدلالهای خانم سیاح و نام مأخذی که او پشت سر هم به روسی ذکر میکرد، کاملا عاجز مانده بود. وضعیت بسیار سختی پیش آمده بود. بهار، هم رییس کنگره بود و هم وزیر فرهنگ و هم دوست قوامالسلطنه و هم مهمان انجمن فرهنگی ایران و شوروی.
بالأخره خوب یادم است که وقتی خانم سیاح به او گفت: جناب آقای ملکالشعرا، آخر شما هم یک چیزی بگویید همینطور که نمیشود این آقایان ادبیات فارسی را خراب کنند. بهار به عصایش تکیه داد و گفت: خانم، اگر قرار بود ادبیات فارسی با کنگرهای که من رییس آن هستم و آقایان مدعوینش خراب یا آباد شود، ما حالا یا مستعمره روس بودیم یا تحتالحمایه انگلیس. دلواپس نباشید این آقای جوان هم وقتی به سن ما رسیدند آرامتر و پختهتر درباره لزوم تجدد ادبی سخنرانی خواهند کرد.»
به گزارش خبرنگار ایسنا، محمدتقی ملکالشعرای بهار روز 16 آبانماه 1265 در محله سرشور مشهد به دنیا آمد و در نخستین روز اردیبهشتماه سال 1330 درگذشت. او در زمینههای گوناگون ادبی از جمله شعر، نویسندگی، ترجمه و تحقیق به فعالیت پرداخت. از مهمترین کارهای بهار میتوان به تصحیح و تحشیه دو متن مهم «تاریخ سیستان» و «مجمل التواریخ و القصص»، تألیف «سبکشناسی نثر فارسی» (در سه جلد)، مجموعهای از اشعار (در دو جلد)، «دستور زبان فارسی»، «تاریخ احزاب سیاسی ایران»، «دروس دانشکده ادبیات»، «رساله در شرح حال مانی»، «احوال فردوسی»، «احوال محمد حریر طبری»، «یادگار زریران» و «نیرنگ سیاه یا کنیزان سفید» (رمان)، تصحیح و ترجمه «تاریخ طبری» و «جوامع الحکایات» عوفی اشاره کرد.