داستان کوتاه من کی هستم ؟
من دوشیزه مکرمه هستموقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود
من مرحومه مغفوره هستموقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام
من همسری مهربان و مادری فداکار هستموقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش آگهی وفات مرادر صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند
من ضعیفه هستموقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند
من بی بی هستموقتی نوه و نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند
من مامی هستموقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی می کند
من مادر هستموقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرمچون آن روز به یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم
من زنیکه هستموقتی مرد همسایه تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشینش در پارکینگ می شنود
من مامانی هستموقتی بچه هایم خرم می کنند تا خلاف هایشان را به پدرشان نگویم
من یک کدبانوی تمام عیار هستموقتی شوهرم در حال خوردن قورمه سبزی است
من در ماه اول عروسی امخانم کوچولو ، عروسک ، ملوسک ، خانمی ، عزیزم ، عشق من ، پیشی ، قشنگم ، عسلم ویتامین هستم
دامادم به من وروره جادو می گوید
حاج آقا مرا والده آقا مصطفی صدا می زند
من مادر فولادزره هستموقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم
مادرم مرا به خان روستا کنیز شما معرفی می کند
واقعا من کی هستم؟داستان کوتاه من کی هستم ؟