چون شعله در دستان دشت پنبه گیرم
دستی بده، تا قبل افتادن بگیرم
تصمیم هایی مانده از دوران کبری
تصمیم دارم کلّ شان را من بگیرم!
گیرم کسی عشقش کشید و عاشقم شد
دیگر نباید حسّ سوء ظن بگیرم
من یوسف قرنم، زلیخا خاطرت تخت
این بار میخواهم خودم گردن بگیرم
یک روز قبل جشن یاد من بینداز
با میوه، چسب زخم هم حتما بگیرم
از لحظهای که دست تو آلودهام شد
در شهر میگردم که پیراهن بگیرم!
ای عشق! دستم را بگیر و حائلم باش
می ترسم از دامان اهریمن بگیرم
اميد_صباغ_نو