نگذاشت این سکوت که تکرار بشکند
تا شیشه های فاصله یکبار بشکند
ما مثل مهر ، اول آبان کنار هم
مثل درخت های خیابان کنار هم
تو آن طرف ، من این طرفم مثل پاره خط
اما نمی شود که در آغوش گیرمَت
وقتی که راه های رسیدن شکستن است
یک راه با درخت ، و آن دل نبستن است
شاید از آن دقیقه سرافکنده بود ، بید
یا اینکه بید خود به خودی به جنون رسید
وقتی که سر بریدن شاخه بهانه است
با تو هرس شدن به خدا عاشقانه است
من خسته از بهار ، بدون تو بهمنم
بعد از تو من برای خودم گیج می زنم
در شعرهام اسم تو رقصید خط به خط
باور بکن هجا به هجا دوست دارمَت
مفعولُ چشم های شما ، حرف های کم
مفعولُ یک نگاه ، و من عاشقت شدم..
.
بر روی نیمکت تک و تنها نشسته ام
"از
زندگی از این همه تکرار خسته ام"
من منتظر که صفر خودت را عدد کنی
تا اینکه باز سایه ی من را لگد کنی...