علوم امام صادق(ع) برخی از پرتعدادترین سؤالاتی که توسط مردم از مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی پرسیده می شود را برای آگاهی مخاطبان ارائه می کند.آيا امام صادق(ع) مؤسس مذهب شيعه است؟همه امامان نور واحد هستند و براي اسلام خدمت كرده و در اين راه زحمات طاقت فرسايي را متحمل شدند. هر كدام بنابر موقعيت زمان و مكاني كه داشتند، وظايف خود را به انجام رساندند و اين زحمات در قالب هاي مختلف، مانند: قيام، صلح، سكوت و فعاليت ها سياسي و فرهنگي ظهور نمود. مثلاً در زمان حضرت علي(ع)، اقتضا ميكرد حضرت خانهنشين شود و در حكومت دخالتي نكند، اما در زماني ديگر، به امر حكومت اقدام نمايد. سيدالشهدا براي حفظ دين، جان خود و يارانش را نثار كرد. بنابر اين تمام امامان((ع) الگوي زندگي ما انسانها و شيعيان در اوضاع مختلف هستند و مذهب شيعه منتسب به همه آن ها است.لذا علت اينكه به مذهب ما "مذهب جعفري "گفته مي شود، اين نيست كه امامان ديگر براي اسلام خدمت نكرده اند بلكه سبب ناميده شدن اين مذهب به مذهب جعفري، آن است كه دوره زندگي امام صادق(ع) مصادف بود با اواخر حكومت امويان و اوايل خلافت عباسيان و به سبب درگيريها و اختلافاتي كه ميان اين دو خاندان به وجود آمده بود؛ فرصت خوبي براي فعاليتهاي فرهنگي پديد آمد كه امام صادق(ع) از آن بهره گرفت و شيعه را توسعه داد. امام با تشكيل حلقات درس و تبيين معارف و مباني تشيع، به نشر و تبليغ اسلام پرداخت و روايات بسيار زيادي را بيان فرمود. به همين جهت حيات مجددي در كالبد شيعه دميده شد و معارف و احكام شيعه بيش از هر زماني مطرح گرديد و نظم و ترتيب خاص و ارزندهاي به شيعه داده شد. بدين جهت اين مذهب را به امام صادق(ع) منسوب مينمايند. زيرا علاوه بر تحكيم مباني آن، عمده احاديث اين مذهب نسبت به امامان ديگر - از اين امام بزرگوار نقل شده است. جالب اين كه در مجلس درس ايشان افراد زيادي شركت ميكردند. برخي از آنان مانند ابو حنفيه، مالك بن انس، جابر بن حيان و زرارة بن اعين، از اركان و بزرگان اهل سنت و شيعه به شمار ميآمدند. (۱)در واقع اصطلاح مذهب جعفري، اشاره به روش شيعيان در مسايل فقهي و احكام ديني، در مقابل مذاهب چهارگانه فقهي اهل سنت حنفي، مالكي، شافعي و حنبلي است. همان گونه كه به شيعيان در مسايل اعتقادي و نوع حكومت و سياست، مذهب علوي گفته ميشود.اما علت اینکه به مذهب ما مذهب جعفري گفته مي شود این است كه امام صادق(ع) در تبيين فقه شيعه و بيان و معرفي اسلام بيش ترين تاثير را داشته است. بيش ترين روايات فقهي مربوط به امام صادق(ع) است. فعاليت فرهنگي و يا جهاد بيش تر فرهنگي امام نيز به خاطر وضع سياسي و اجتماعي بود كه در عصر امام به وجود آمد، بدين معنا كه: پس از فشارهاي شديد بني اميه، در عهد امامت امام صادق(ع) بر اثر قيامها و انقلاب هايي كه در سرزمين اسلامي برضد بني اميه بر پا شده بود و جنگهاي خونيني كه در نهايت منجر به سقوط خلافت بني اميه گرديد، و همچنین زمينه خوبي كه امام باقر(ع) با نشر حقايق و معارف اسلامي مهيا كرده بود، براي امام صادق امكانات بيش تر و محيط مناسب تري براي نشر تعاليم ديني پيدا شد.آن حضرت در درگيري بين بني اميه و بني عباس، از فرصت استفاده نمود. به نشر تعاليم ديني پرداخت. شخصيتهاي علمي بسياري در فنون مختلف عقلي و نقلي مانند زراره، محمد بن مسلم، هشام بن حكم، جابر بن حيان و... پرورش داد. در حوزه درسي امام ششم، چهار هزار نفر محدث و دانشمند شركت مي كردند. (۲) از بزرگان و رجال علمي اهل سنت نيز مانند «ابوحنيفه»، قاضي سكوني، قاضي ابوالبختري و... افتخار شاگردي حضرت را پيدا كردند. (۳) و مجموعه عظيمي از معارف و تعاليم و احكام ديني در حوزه علمي امام صادق تبيين شود؛ و حضرت ميان تمام فرق و گروه هاي مسلمان چهره اي شاخص و سرشناس ظهور نماید. همچنین ائمه چهارگانه اهل سنت و ديگر بزرگان شان شاگردان و يا شاگرد شاگردان امام صادق (ع) بوده اند، و لذا سبب شد پيروي شيعه از فقه و مذهب اهل بيت با نام «جعفري» شناخته شود. (۴)مرحوم جعفرشهيدي مي نويسد:" آنكه در اخبار فقه شيعه تتبع كند خواهد ديد روايت هاى رسيده از امام صادق (ع) در مسائل مختلف فقهى و كلامى مجموعهاى گسترده و متنوع است و براى همين است كه مذهب شيعه را مذهب جعفرى خواندهاند. گشايشى كه در آغاز دهه سوم سده دوم هجرى پديد آمد موجب شد مردم آزادانهتر به امام صادق (ع) روى آورند و گشودن مشكلات فقهى و غير فقهى را از او بخواهند... د. دانشمندان از هيچ يك از اهل بيت رسول خدا به مقدار آنچه از ابو عبد الله روايت دارند نقل نكردهاند، و هيچ يك از آنان متعلمان و شاگردانى به اندازه شاگردان او نداشتهاند، و روايات هيچ يك از آنان برابر با روايتهاى رسيده از او نيست. اصحاب حديث نام راويان از او را چهار هزار تن نوشتهاند. نشانه آشكار امامت او خردها را حيران مىكند و زبان مخالفان را از طعن لال مىسازد. " (۵)امام صادق(ع) از دیدگاه بزرگان اهل سنتدر طول تاریخ بشر همواره کسانى بوده اند که پس از وفاتشان خلاء نبود آنها کاملاً حس شده است، اما اندیشمندان پس از آنها آن خلاء را بنوعى پرکرده اند، ولى کم هستند کسانى که پس از حیاتشان اندیشه خود آنها به کمک جامعه آمده و بر جامعه حاکم شود بگونه اى که اندیشمندان بعد از او پیرامون محور فکرى او بیندیشند. و امام جعفر صادق(علیه السلام) یکى از معدود کسانى است که خلاء وجودى حضرتش را جز اندیشه هاى والا و بلند او نتوانسته است پر کند. لذا او نه چون شمع است که از سوز و گدازش صحبت شود تا پروانه ها گرد آیند و نه چون خورشید است که از تابش نورش حرفى زده شود تا عوام راه جویند که او اظهر من الشمس است که پیران طریقت براى شناخت خود نیازمند مصاحبت وجود شریف اویند.لذا لزوماً براى شناخت بهتر او بدنبال راهروان راه کمال که از راه پیمودن طریقهى مقدسهى سلوک حضرتش به اوج قله سعادت دست یازیده اند و بهره وافر برده اند و در نهایت از بلنداى آن قله عظیم، معرفت و عشق را درک کرده و اعتراف به بزرگى و عظمت شخصیت شریفش نموده اند طى طریق خواهیم نمود و در این رهگذر از زبان معترف سالکان طریقتش سخن خواهیم گفت. و با استفاده از عنوان «ما قاله الاعلام فى فضائل الامام الصادق(علیه السلام)» ثمره نخل بارورش را بر تنگدستان خواهیم بخشید و با بر تن کردن جامه تقوى چون پاک باختگان، راه عزت و شرافت را خواهیم پیمود و تمام سعى و تلاش خود را در راه خدمت بخلق خدا بخاطر رضاى حق تعالى بکار خواهیم گرفت و در این آشفته بازار محبت و صداقت را پسندیده و با قلبى مطمئن به مسیر آخرت قدم خواهیم گذاشت.و اما از بزرگان علم و معرفت و محبان اهل بیت(علیهم السلام) زیادند کسانى که از محضر شریف حضرتش مستقیماً و یا غیر مستقیم بهره برده اند و درباره ایشان سخن ها گفته اند و مقالات با ارزش به رشته تحریر کشیده اند ولى ما در اینجا باختصار از کتب اهل سنت بطور مستند و مستدل نظر تنى چند از اعلام ایشان را دربارهى آن حضرت(علیه السلام) ذکر میکنیم.۱ ـ امام مالک بن انسمحمد بن زیاد ازدى گفت: شنیدم که مالک بن انس می گوید بر جعفر بن محمد الصادق(علیه السلام) وارد شدم بگونه اى که زیاد از من قدرشناسى می کرد و می فرمود «اى مالک تو را دوست دارم» و من از این بابت مسرور می گشتم و خدا را سپاس می گفتم و هیچگاه نشد که ایشان را ببینم مگر اینکه یا روزه داشتند و یا نماز می خواندند و یا مشغول به ذکر خداوند تبارک و تعالى بودند»و نیز گفته اند: «هیچگاه ندیدم ایشان را مگر بر سه خصلت نیک یا نماز می خواند و یا روزه دار بود و یا به تلاوت قرآن مشغول بود و هیچگاه ایشان را بی وضو ندیدم» (۱)۲ ـ امام ابوحنیفهو ابوحنیفه فرموده است «فقیه تر از جعفر بن محمد به چشم ندیده ام» (۲)۳ ـ امام شافعىابن حجر عسقلانى گفته است: اسحاق بن را هویه گفت به شافعى گفتم: جعفر بن محمد نزد تو چگونه است؟ شافعى گفت: «ثقة» (۳)یعنى «مورد اعتماد و اطمینان کامل من است»۴ ـ عمرو بن المقدامابونعیم اصفهانى در کتابش بنام حلیة الاولیاء از عمرو بن المقدام نقل می کند که گفت «کنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبیین»یعنى «چون نگاه به جعفر بن محمد می کردم می دانستم که او از سلاله پیامبران است» (۴)۵ ـ ابن حبانو باز ابن حجر عسقلانى از قول ابن حبان درباره امام صادق(علیه السلام) می گوید:ابن حبان گفته: «وى از سادات اهل بیت است که فقیه و علیم و فاضل بود و به سخنش نیازمند بودیم» (۵)و در روایت دیگرى آمده است که وى تنها کسى بود که همه فقها و علما و فضلا محتاج و نیازمند سخنش بودند.۶ ـ ابوحاتمو ذهبى در کتاب خود موسوم به تذکرة الحفاظ می نویسد قال ابوحاتم «ثقة لایسأل عن مثله» (۶)یعنى «امام صادق آن گونه مورد اطمینان است که از کسى همانند او سئوال نمی شود».۷ ـ ابن ابى حاتمو در جاى دیگر ابن حجر عسقلانى در کتاب تهذیب التهذیب از ابن ابى حاتم نقل می کند که گفت از قول پدرش: جعفر الصادق ثقة لایسأل عنه. (۷)یعنى: «امام جعفر صادق(علیه السلام) شخصیت مورد اطمینانى است که نیاز نیست درباره او از کسى پرسش شود»۸ ـ شهرستانىوى در کتاب خود موسوم به الملل و النحل درباره عظمت و بزرگى حضرت صادق(علیه السلام) می نویسد: «وى به جهت شدة محبتى که به اُنس با خدا داشت، وحشت داشت که با مردم تماس داشته باشد و همواره از مردم دورى می گزید و معتقد بود هر کس با غیر از خدا مأنوس شد متوجه وسواس می شود.»(۸)۹ ـ ابن حجر هیثمىوى که یکى دیگر از مؤلفین بنام اهل سنت بشمار می آید در کتاب خود موسوم به الصواعق المحرقه موضوعى را در رابطه به اینکه شش فرزند از سلاله پاک محمد بن على(علیهما السلام) بدنیا آمدند که افضل و کاملتر از همه آنها امام جعفر صادق(علیه السلام) بودند که پس از وى خلیفه و وصى ایشان شدند و مردم از علوم منتشره ایشان به تمامى شهرها سخن گفته اند و پیشوایان بزرگى از او حدیث روایت کرده اند. (۹)۱۰ ـ عبدالرحمن بن الجوزىابن جوزى که خود از عرفاء بنام اهل سنت می باشد و از مؤلفین مشهور جهان اسلام است در کتابش موسوم به صفة الصفوة مینویسد «کان (جعفر بن محمد) مشغولا بالعبادة عن حب الریاسة» (۱۰)یعنى: جعفر بن محمد شخصیتى بود که مشغولیت فراوانش به عبادت او را از عشق ریاست بازداشته و سیراب کرده بود.۱۱ ـ شبلنجىاین عارف بزرگ ربانى نیز که یکى دیگر از مؤلفین مشهور اهل سنت است در کتاب معروفش به اسم نورالابصار نوشته است: «کان جعفر الصادق(رضى الله عنه) مستجابالدعوة و اذا سأل الله شیئاً لم یتم قوله الا و هو بین یدیه» (۱۱)یعنى: جعفر صادق(رضى الله عنه) مستجاب الدعوه بود و دعایش همیشه مورد قبول حق تعالى واقع می شد و چون از خداوند چیزى می خواست هنوز قولش پایان نیافته بود چیز مورد نظر برایش مهیا بود.۱۲ ـ ابن خلکاناین مؤلف مشهور و بنام اهل سنت نیز در کتاب خود موسوم به وفیات الاعیان اظهار داشته است: «و کان من سادات اهل البیت و لقب بالصادق لصدقه فى مقالته... و کان تلمیذه ابوموسى جابر بن حیان الصوفى الطرسوسى قدألف کتاباً یشتمل على ألف ورقة تتضمن رسائل جعفر الصادق وهى خمس مأة رسالة» (۱۲)یعنى: حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) از سادات اهل بیت(علیهم السلام) بشمار می رود و بدلیل راستگویى در گفتارش ملقب به صادق شده است ... و ابوموسى جابر بن حیان یکى از شاگردان اوست که کتابى مشتمل بر هزار برگ تألیف نموده که متضمن رساله هاى امام صادق(ع) است که مقدار آنها به پانصد رساله مىرسد.۱۳ ـ خیر الدین الزرکلى:وى یکى دیگر از مؤلفین بنام اهل سنت می باشد که تألیفات ارزشمندى را از خود به یادگار گذاشته است او در کتاب الاعلام درباره امام جعفر صادق(علیه السلام) نوشته: «کان من أجلّاء التابعین و له منزلة رفیعة فى العلم. أخذ عنه جماعة، منهم الإمامان ابوحنیفة و مالک و لقب بالصادق لأنه لم یعرف عنه الکذب قط له اخبار مع الخلفاء من بنى العباس و کان جریئاً علیهم صداعاً بالحق» (۱۳)یعنى: امام جعفر صادق(علیه السلام) از بزرگان تابعین بشمار می رود و در علم و دانش داراى منزلتى رفیع است و جماعت زیادى از او کسب علم کردهاند که از جمله آنها دو نفر از پیشوایان اهل سنت امام ابوحنیفه و امام مالک هستند و لقبشان صادق است بخاطر اینکه هرگز کسى از او کذب نشنیده است و در خبرهاى مربوط به او آمده است که وى براى اعتلاء حق پیوسته علیه خلفاى بنى عباس در ستیز بوده و به مبارزه پرداخته است.۱۴ ـ محمد فرید وجدىاین نویسنده بنام نیز که یکى از اندیشمندان بزرگ اسلام و صاحب تألیفات متعددى مىباشد در دائرة المعارف مشهور خود از امام جعفر صادق((علیه السلام)) صحبت به میان آورده و بعنوان یک سنى مذهب می نویسد: «ابوعبدالله جعفر الصادق بن محمدالباقر بن على زین العابدین ابن الحسین بن على ابن ابیطالب هو احد الأئمة الأثنى عشر على مذهب الامامیة کان من سادات اهل البیت النبوی، لقب الصادق لصدقه فى کلامه کان من افاضل الناس» (۱۴)یعنى: ابوعبدالله جعفر الصادق فرزند محمد باقر فرزند على زین العابدین فرزند حسین فرزند على فرزند ابیطالب یکى از ائمه دوازده گانه مذهب امامیه است وى از سادات نبوى(صلى الله علیه وآله) می باشد و به دلیل صداقت در گفتارش به صادق ملقب شده است و یکى از بزرگان زمان خود در میان مردم است.۱۵ ـ ابو زهرهمحمد ابوزهره از دیگر نویسندگان جهان اسلام و از اندیشمندان بنام در کتابى که به نام الامام الصادق به رشته تحریر کشیده است درباره حضرت مىنویسد: «امام صادق(علیه السلام) در طول مدت زندگى پربرکتش همیشه در طلب حق بود و هرگز پردهاى از ریب و شک و تردید بر قلب او مشاهده نشد و کارهایش به مقتضیات کجاندیشى سیاستمداران زمانش رنگ نباخت و لذا هنگامى که رحلت فرمود عالم اسلامى فقدان او را کاملا حس کرد زیرا که یاد او هر زبانى را عطرآگین مىساخت و همه علماء و اندیشمندان بر فضل او اجماعاً معترفند»و اضافه می کند «علماء اسلام در هیچ مسألهاى آنگونه که بر فضل امام صادق(ع) و دانش او اجماع نمودهاند علیرغم اختلاف طوائفشان در امرى به این شکل اجماع ننمودهاند و تعداد زیادى از ائمه اهل سنت هستند که معاصر با ایشان بودند و هم عصر با ایشان زیسته و از محضر مبارکشان فیض بردهاند و بدین سان وى به پیشوایى علمى زمانش کاملا شایسته بوده همچنانکه این شایستگى را قبل از او پدر و جدش و نیز عمویش زید رضى الله عنهم اجمعین داشته اند و همه پیشوایان راه هدایت به آنها اقتداء نموده و از حرفهاى آنها اقتباس نموده اند» (۱۵)۱۶ ـ ابن الصباغ مالکىاین نویسنده نامدار اهل سنت نیز که در کتاب خود بنام الفصول المهمة در ارتباط با مناقب امام جعفر صادق(علیه السلام) مطالب قابل توجهى را ذکر نموده است در این باره می نویسد: «مناقب جعفر الصادق(علیه السلام) فاضلة أو صفاته فى الشرف کاملة، و شرفه على جبهات الأیام سائلة، و أندیة المجد و الغر بمفاخره و مآثره آهلة» (۱۶)۱۷ ـ عبدالله بن شبرمةابونعیم اصفهانى در کتاب معروفش بنام حلیة الأولیاء بنقل از ابن شبرمة در باب احتجاج امام صادق(علیه السلام) می نویسد: «امام جعفر به هنگامى که من و ابوحنیفه به محضر ایشان وارد شدیم به ابن ابى لیلى فرمودند چه کسى با شماست؟ پس از معرفى ابوحنیفه(رضی الله عنه) بین امام جعفر الصادق(علیه السلام) و ابوحنیفه سؤالاتى رد و بدل شد و در قسمتى از آن سؤالات امام جعفر صادق(علیه السلام) به ابوحنیفه گفت: «کدامیک از جهت کیفر و عقاب عظیمتر است؟ آدم کشى یا زنا؟» ابوحنیفه جواب داد: آدم کشى. امام فرمود: «پس به درستى که خداوند عزّ و جلّ شهادت دو نفر در آدمکشى پذیرفته و در زنا نپذیرفته مگر اینکه چهار نفر باشند، سپس گفت: «کدامیک از این دو عبادت عظیمترند. نماز یا روزه؟» ابوحنیفه جواب داد: نماز. فرمود: «پس چگونه است که حائض قضاى روزه دارد اما نمازهایش قضا نمی شود!» لذا بصراحت ابوحنیفه را از قیاس دین با رأى خودش بازداشت و فرمود: «از خدا بترس و دین را به رأیت قیاس مکن» (۱۷)و باز ابونعیم اصفهانى در همین کتاب به نقل از ابن بسطام می نویسد: «کان جعفر بن محمد یطعم حتى لایبقى لعیاله شیءٌ» (۱۸) یعنى: جعفر بن محمد به هنگام اطعام، فقیران را به گونهاى طعام می داد که چیزى براى خانواده اش باقى نمی گذاشت.و در جلد سوم این کتاب در صفحه ۱۹۸ نوشته است: تعداد زیادى از تابعین از امام صادق(علیه السلام) حدیث روایت نمودهاند که از میان آنها مىتوان یحیى بن سعید الأنصارى، و ایوب سختیانى و أبان بن تغلب و ابوعمرو بن المعلاء و یزید بن عبدالله بن بن الهاد را نام برد. مضافاً اینکه ائمه و أعلام اهل سنت مانند مالک بن انس و شعبة بن الحجاج و سفیان ثورى و ابن جریح و عبدالله بن عمر و روح بن القاسم و سفیان بن عیینة و سلیمان بن بلال و اسماعیل بن جعفر و حاتم بن اسماعیل و عبدالعزیز بن مختار و وهب بن خالد و مسلم بن حجاج نیز از ایشان حدیث روایت نمودهاند.وى به گونه اى که ذهبى در کتاب تذکرة الحفاظ یاد کرده است فرزند محمد بن على بن حسین بن على بن ابیطالب(علیهم السلام) است. و از قبیله بنی هاشم است. روز یکشنبه و بنا به روایت دیگرى روز دوشنبه در حالى که سیزده شب از ماه ربیع الاول باقى بود در سال ۸۳ هجرى در مدینه منوره دیده به جهان گشود وهمزمان با روز ولادت رسول اعظم حضتر محمد بن عبدالله(صلى الله علیه وآله) می باشد و در سال ۱۴۸ هجرى در سن ۶۸ سالگى بدست منصور دوانیقى به شهادت رسیده و به دیار باقى شتافتند و در جنة البقیع در کنار قبرى که پدر بزرگوارشان امام باقر(علیه السلام) و جدشان امام على زین العابدین(علیه السلام) قرار داشتند مدفون گردیدند.امام صادق(ع) چه علومي را تدريس مي كرد؟ آيا آن حضرت كتاب هم نوشته اند؟ و آيا شرايط زماني ایشان مثل شرايط زماني امام محمد باقر(ع) براي نشر اسلام مساعد بود؟خاندان رسالت و اهل بيت نبوّت، محور دانش و ذخاير تمام علوم بوده اند، حرمتشان در ميان امّت اسلامي، نه فقط از جهت خويشاوندي با پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بلكه بر اساس ارزشهاي معنوي و اخلاقي و علمي آنان بوده و هست. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در حدود سي و پنج سال را با پدر گراميش امام باقر ـ عليه السّلام ـ بنيانگذار دانشگاه اهل بيت گذراند... . حلقه هاي درسي را كه در مسجد مدينه و بيرون از آن زير نظر پدر بزرگوارش امام باقر ـ عليه السّلام ـ داير بود درك كرد در اين حلقه هاي درس همچنانكه منابع موثق تأكيد دارند صدها طالب علم و دانشمند از نقاط مختلف بلاد اسلامي، حضور مي يافتند و او در كنار پدر علوم دين و اسرار هستي و هر آنچه را كه از پدرانش و آنها از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به ارث برده بودند مي آموخت. [۱]محضر درس امام محمّد باقر ـ عليه السّلام ـ و امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ مسجد شهر مدينه بود و علومي، مانند فقه، تفسير قرآن، ادب و شعر، رجال و حديث، جغرافيا و ستاره شناسي و فيزيك و... توسط امام محمّد باقر و امام جعفر صادق ـ عليهما السّلام ـ تدريس مي شد. [۲]ابو زهره درباره امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي گويد:"علماي اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشربهايشان در فردي غير از امام صادق ـ عليه السّلام ـ و علم او اتفاق نظر ندارند. " و يا ابو حنيفه درباره امام مي گويد:"دانشمندترين مردم كسي است كه به آراء و نظرهاي مختلف علماء در مسائل، احاطه داشته باشد. " و امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز همچون جدش اميرالمؤمنين مي فرمود:"قبل از آنكه مرا نيابيد بپرسيد. "[۳]دوره امام باقر و صادق ـ عليهما السّلام ـ عصر گسترش علوم اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ در زمينه هاي مختلف بود، اين مسأله دربارة امام صادق ـ عليه السّلام ـ بيشتر صدق مي كند و اين به دليل مصادف شدن بخشي از دوران امامت آن حضرت، با فضاي باز سياسي بود كه در نتيجه درگيري سياسي كه منجر به انقراض امويان از يك سو و روي كار آمدن بني عباس از سوي ديگر به وجود آمده بود. [۴]شاگردان سرشناس آن حضرت از احاديث و پاسخ هاي آن حضرت به مسائل تعداد چهارصد كتاب به رشته تحرير در آوردند كه در دوران پس از وي به اصول اربعة حاءة معروف شده است و كليني و شيخ صدوق و طوسي در نوشتن كتب چهارگانه خود آنها را مرجع خود قرار دادند. [۵]و ابن قتيبه در كتاب ادب الكاتب گفته كه كتاب جفر را امام صادق نوشته و در آن است آنچه مردم به آن احتياج دارند و ... و روايت شده كه آن حضرت محلّي داشت براي عامّه و خاصّه كه مردم از اقطار عالم به خدمتش مي رسيدند [۶] البته ناگفته نماند كه برخي از كتابها به آن حضرت منتسب است كه توسط شاگردانش تاليف شده است مثل توحيد مفضل و ...اينگونه مي توان نتيجه گيري كرد كه در زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ حركت علمي جان تازه اي گرفت و اين خيزش علمي به دورترين نقاط نيز راه يافت و علوم مختلف با توجه به نياز اجتماع و ظرفيتهاي موجود توسط امام صادق تدريس شد و كتابهاي زيادي توسط شاگردان امام به رشته تحرير درآمد.جهت كسب اطلاع بيشتر به كتاب هاي عماد زاده اصفهاني كه درباره زندگاني امام صادق نگاشته است و به كتاب آقاي فضل الله كمپاني مراجعه فرمائيد.جريان شهادت امام صادق(ع) را به طور مفصل توضيح دهيد؟وقتي منصور دوانقي در سال ۱۳۶ هجري به خلافت رسيد و حكومت خود را تثبيت كرد، دوران اختناق شديد بر شيعيان شروع شد وي قصد داشت كه همه شخصيتهاي برجسته خاندان علي ـ عليه السّلام ـ را از سر راه خود بردارد به همين خاطر، بارها امام صادق ـ عليه السّلام ـ را بحضور طلبيده و او را مورد بازجوئي قرار داد. تا اينكه بالاخره در سال ۱۴۸ هـ ق بوسيله عامل خود در مدينه آن امام را مسموم و به شهادت رسانيد.امام صادق ـ عليه السّلام ـ در سال ۱۱۴ به امامت رسيد. دوران امامت آن حضرت مصادف بود با اواخر حكومت امويان كه در سال ۱۳۲ به عمر آن پايان داده شد و اوايل حكومت عباسيان كه از اين تاريخ شروع شد.در ميان ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ عصر امام صادق ـ عليه السّلام ـ منحصر به فرد بوده زيرا آن دوره از نظر سياسي، دوران ضعف حكومت بنياميه و قدرت بنيعباس بوده است با قدرت گرفتن بنيعباس، آنها از وجود مبارك امام صادق ـ عليه السّلام ـ بيمناك بودند و در صدد شهادت آن حضرت برآمدند. هنگامي كه ابوالعباس (اولين خليفه عباسي) از دنيا رفت برادرش منصور دوانقي كه مردي ستمگر و خونريز بود به مقام خلافت رسيد. وي پس از اينكه به مقام خلافت رسيد از كثرت شيعيان و پيروان امام صادق ـ عليه السّلام ـ اطلاع يافت. منصور بخوبي ميدانست كه پيشواي ششم شيعيان، مركز ثقل مبارزات اسلامي، به شمار ميروند، لذا چندين مرتبه تصميم به قتل آن حضرت ميگيرد ولي هربار بنابه عللي از قتل آن حضرت منصرف ميشود. وي همواره از فعاليت امام صادق ـ عليه السّلام ـ سخت نگران بود. محبوبيت عمومي و عظمت علمي امام ـ عليه السّلام ـ بر اين بيم و نگراني ميافزود. [۱]به علاوه منصور شيعيان را نيز در مدينه به شدّت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود به طوري كه در مدينه جاسوساني داشت كه گزارش آنها را به او ميدادند و كساني را كه با امام صادق ـ عليه السّلام ـ رفت و آمد داشتند، گردن ميزدند".[۲] امام ـ عليه السّلام ـ نيز ياران خود را از همكاري با دربار خلافت منع ميكرد تا كمكي به ستمگران نشود. لذا ميفرمود: "من دوست ندارم كه براي آنها (بني عباس) گرهي بزنم يا درِ مشكي را ببندم، هر چند در برابر آن پول بسياري بدهند زيرا كساني كه به ستمگران كمك كنند در روز قيامت در سراپردهاي از آتش قرار داده ميشوند تا خدا ميان بندگان خود حكم كند. "[۳] "روزي منصور دوانقي به امام صادق ـ عليه السّلام ـ نوشت: چرا مانند ديگران نزد ما نميآيي؟ امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنيوي) چيزي نداريم كه براي آن از تو بيمناك باشيم و تو نيز از جهات اُخروي چيزي نداري كه به خاطر آن به تو اميدوار گرديم و... منصور نوشت: بياييد ما را نصيحت كنيد. امام پاسخ داد: اگر كسي اهل دنيا باشد تو را نصيحت نميكند واگر هم اهل آخرت باشد نزد تو نميآيد".[۴]به همين علّت، منصور دوانقي به تكريم و احترام ديگران پرداخت تا امام را تحقير كند. سخنگوي بني عباس در شهر مدينه اعلام كرد كه: جز مالك بن انس و ابن ابي ذئب كسي حق ندارد در مسائل اسلامي فتوا بدهد".[۵] به دنبال اين جريان حكومت وقت با تمام امكانات خود به طرفداري از مالك و ترويج و تبليغ وي پرداخت تا از اين رهگذر، مردم را از مكتب امام صادق ـ عليه السّلام ـ دور كند. روزي منصور به مالك گفت: اگر زنده بمانم فتاواي تو را مثل قرآن نوشته به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم كرد به آنها عمل كنند".[۶] ميتوانيم بگوييم كه دوران منصور يكي از پر اختناقترين دورههاي تاريخ اسلام بود و امام صادق ـ عليه السّلام ـ ۱۰ سال از اواخر عمر خود را در چنين دوراني سپري ساخت، منصور بعد از اينكه متوجه شد كه نميتواند از نظر علمي و شخصيتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ را مغلوب سازد به فكر حذف و شهادت آن حضرت افتاد، تا اينكه بعد از چندين مرتبه كه شبانه به منزل آن حضرت يورش بردند و در دل شب از منزل بيرون كشيدند و به تبعيد مجبور ساختند، بالاخره در سال ۱۴۸ (بيست و پنجم شوال) بوسيله سمّ آن امام بزرگوار را مسموم و به شهادت رسانيدند".[۷]مرحوم مطفر در كتاب الامام الصادق ـ عليه السّلام ـ بعد از بيان شهادت آن حضرت در سال ۱۴۸ هـ ق ميگويد: "تمام نويسندگان شيعه بر اين عقيده ميباشند كه منصور توسط عامل خود در مدينه بوسيله سمّ آن حضرت را به شهادت رسانيد و علاوه بر تمام موّرخين، و نويسندگان شيعه عدّهاي از بزرگان اهل سنت نيز شهادت آن حضرت را بوسيله سمّ ميدانند از جمله آنها صاحب كتاب "نورالابصار"[۸] "تذكرة الخواص" و "الصواعق المحرقه" و... را ميتوان نام برد".[۹] (به علاوه مسعودي در مروج الذهب جلد ۲، ص ۲۱۲، ابن الصباغ مالكي در الفصول المهمه ص ۱۲۰ و... به موضوع مسموم شدن امام صادق ـ عليه السّلام ـ اشاره كردهاند).نقش امام صادق(ع) در علوم و تمدن اسلامي چه بوده است؟آگاهي از معارف ديني و علوم بشري در راستاي هدايت تشريعي، احياء تفكر اسلامي و فرهنگ غني شيعه به منظور اداره امور مسلمين در ابعاد فردي و اجتماعي، لازمه امامت است. حضور علمي امام صادق ـ عليه السلام ـ در عصر خود و بي نقص بودن نظريات ايشان و آشكار نمودن علم خود حاكي از آن است كه ساير امامان به اندازه ايشان فرصت و موقعيت مناسب پيدا نكردند تا فرهنگ ناب اسلام را تبيين نمايند. بي شك اقدامات علمي امام در حيات ارزشمندش مرهون وضعيت سياسي، فرهنگي و اجتماعي منحصر به فرد آن عصر و اقدامات امام محمد باقر ـ عليه السلام ـ در راستاي اعتلاي فرهنگ شيعه و زمينه ساز براي تأسيس دانشگاه بزرگ جعفري مي باشد.در زمان حيات امام ششم فشار و اختناق نسبت به شيعيان به دليل درگيري بر سر قدرت بين دو قطب امويان و عباسيان كمتر از دوران ساير ائمه بود. از طرف ديگر عباسيان به دليل استفاده از شعار "الرضا من آل محمد" در قيام خود، ابتدا و بالاجبار موضع متعادل تري نسبت به دوران امامان بعدي داشتند.حركت فرهنگي و علمي امام در عصر جنبش فكري و فرهنگي مسلمانان شكل گرفت. در اين زمان عطش شديدي از سوي مسلمين براي يادگيري و علم آموزي مشاهده مي شد و علت آن علاوه بر تعاليم متعالي اسلام درباره علم آموزي، حضور تازه مسلماناني بود كه داراي سابقه اي درخشان و تمدني كهن و پربار بودند؛ لذا امام صادق(ع) با توجه به شرائط ملحوظ و وجود بستر مناسب فكري و فرهنگي و آمادگي جو غالب جامعه كه در تداوم حركت عظيم علمي و فرهنگي حضرت باقر العلوم بود، و دانشگاه بزرگ جعفري را تأسيس كرد. از جمله علومي كه امام تدريس كردند؛ فقه: حديث، تفسير، اخلاق، هيأت، جغرافيا، سياست، اقتصاد، علوم فلكي، طب، كيميا، رياضيات، جبر، فيزيك، نور، اتم و تاريخ بود.بي شك عمده ترين نقش امام در گسترش علوم را مي توان پرورش شاگردان متخصص دانست كه هر كدام از آنان با استدلال هاي نوين، خصم خود را به زانو در مي آوردند. در مكتب امام صادق ـ عليه السلام ـ و دانشگاه بزرگ جعفري شاگردان بسياري به كسب علم و فضيلت مي پرداختند كه برخي از مورخان عدد آن ها را (۴۰۰۰) نوشته اند.دانشمنداني از اين دانشگاه در رشته هاي فقه، تفسير، تاريخ اديان، كلام و ساير علوم آن عصر برخاسته اند. تخصص در مكتب امام صادق ـ عليه السلام ـ رعايت مي شد؛ مثلا حمران به اعين در علم قرائت قرآن، ابان بن تغلب در علم عربيت، زراره در فقه، مومن طاق در كلام الهي، طيار در جبر و اختيار، هشام بن سالم در توحيد و هشام بن الحكم در امامت، تبحر و تخصص كامل يافته بودند و هرگاه شخصي در يكي از رشته هاي علوم آن زمان سوالي مطرح مي كرد، چه بسا امام پاسخ او را به يكي از شاگردان خود كه در آن رشته مهارت داشت واگذار مي فرمود. به هر حال، در ميان اين شاگردان، هشام بن حكم سرآمد شاگردان مكتب جعفري بود. با اين كه جوان بود امام ـ عليه السلام ـ او را بر ديگران مقدم مي داشت و درباره علت احترامش مي فرمود: "هشام به دل و زبان و دستش ما را ياري مي كند. " هشام چنان در علم كلام و عقايد مذهبي ورزيده بود كه مطالب را به شيوه اي جديد و بي سابقه بيان مي كرد و در اثبات خداوند جهان و صفات جلال و جمال او استدلال هاي نوين بكار مي برد. به ديگر سخن، هشام از لحاظ استدلال و منطق روشي تازه برگزيده بود. در مناظره و مجادله و بحث آزاد بي نظير بود. دانشمندان و متخصصان اين فن او را به استادي قبول داشتند و از مناظره با او بيمناك بودند. يحيي بن خالد برمكي، وزير هارون الرشيد مجالس بحث آزاد و مناظره در مسائل كلامي تشكيل مي داد كه رياست آن را هشام بر عهده داشت. گاهي اتفاق مي افتاد دانشمندي بنام، كه هشام را نديده بود در مناظره اي شكست مي خورد و از شكست خود حدس مي زد كه طرف مناظره او هشام بن الحكم است. [۱]سخن از نقش امام صادق ـ عليه السلام ـ در علوم و تمدن اسلام بلكه جهان را نمي توان در چند صفحه بيان كرد. اما همين قدر كه بدانيم حضرت چهار هزار شاگرد در رشته هاي گوناگون تربيت كرده و بسياري از ايشان در رشته هاي خود سرآمد روزگار بوده اند و در سرتاسر ممالك اسلامي و غير اسلامي پراكنده شدند؛ پي به نقش حياتي امام در علوم و تمدن جهان مي بريم و تصديق خواهيم كرد روايتي را كه بيان مي دارد، هيچ علم صحيحي به وجود نخواهد آمد مگر آن كه خواستگاهش اهلبيت ـ عليهم السلام ـ باشد.ياران و شاگردان بزرگ حضرت امام صادق(ع)امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ داراي اصحاب و شاگردان بسياري بوده و علما و راويان زيادي از آن حضرت بهره برده اند تا آنجا كه حديث شناسان و رجال دانان، شاگردان و اصحاب آن بزرگوار را چهار هزار نفر ذكر كرده اند، [۱] به برخي از ياران و شاگردان بزرگ امام صادق ـ عليه السّلام ـ اشاره مي شود:شاگردان فقهي امام:۱. ابان بن تغلب ابو سعيد البكري الجريري، [۲] وي حضور امام سجاد و امام محمد باقر و امام جعفر صادق ـ عليهم السّلام ـ را درك كرده و از آنها نقل روايت نموده و نزد ايشان مورد وثوق و صاحب منزلت خاصي بوده است. امام باقر ـ عليه السّلام ـ به ابان فرمود: در مسجد مدينه بنشين و براي مردم فتوي و احكام الهي را بيان كن زيرا من دوست دارم در ميان پيروان من كساني مانند تو ديده شود. [۳]۲. زرارة بن اعين شيباني، كه جميع فضائل در او جمع بوده، وي قاري و فقيه و متكلم و شاعر و اديب و در آنچه نقل مي كرد راستگو بود [۴] و روايات زيادي را از امام سجاد و امام باقر و امام صادق ـ عليهم السّلام ـ نقل كرده است. [۵]۳. ثابت بن دينار ابوصفيه الأزدي ابو حمزه ثمالي، او محضر امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق ـ عليهم السّلام ـ را درك كرد و از اين بزرگواران روايت نقل كرده و در نقل حديث مورد اعتماد و ثقه است و امام صادق ـ عليه السّلام ـ در مورد او فرمود: ابوحمزه ثمالي در زمان خود، سلمان است. [۶]۴. بريد بن معاويه عجلي كوفي، از اصحاب مورد و ثوق امام باقر و امام صادق(ع) كه نزد ايشان داراي مقام خاصي بود و در زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ از دنيا رفت. [۷]شاگردان متكلم امام:۱. محمد بن علي بن نعمان كوفي معروف به مومن طاق، دشمنان به او لقب شيطان الطاق دادند، و از امام زين العابدين و امام باقر و امام صادق ـ عليهم السّلام ـ روايات زيادي نقل كرده است. و داراي كتاب هاي متعدد از جمله؛ الامامة، كلامه علي الخوارج و كتاب مجالسة مع ابي حنفيه و المرجعه و... است. [۸]۲. هشام ابن حكم كندي، كه از امام صادق و امام موسي كاظم ـ عليهم السّلام ـ نقل حديث كرد و مورد وثوق و داراي كتاب هاي متعدد از جمله؛ امامة، كتاب رد بر زنادقه و... است. [۹]۳. عبدالله بن ابي يعفور عبدي كوفي، مورد وثوق و در ميان اصحاب، صاحب عظمت و نزد امام صادق ـ عليه السّلام- اگرامي بود و در زمان حضرت از دنيا رفت. [۱۰]شاگردان علم حديث و محدثين معتبر:۱. جابر بن يزيد جعفي كوفي، وي محضر امام باقر و امام صادق ـ عليهما السّلام ـ را درك كرد و در زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ از دنيا رفت و داراي كتاب هاي متعدد از جمله؛ كتاب نوادر، جمل، مقتل اميرالمومنين ـ عليه السّلام ـ، و مقتل امام حسين ـ عليه السّلام ـ است. [۱۱]۲. فضيل بن يسار بصري، [۱۲] ثقه و از امام باقر و امام صادق ـ عليهما السّلام ـ روايت نقل كرده و در زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ از دنيا رفت. [۱۳]۳. اسحاق بن عمار صيرفي كوفي، از اصحاب امام صادق و امام موسي كاظم ـ عليهما السّلام ـ است، علماي رجال در حق او گفته اند: كه او شيخ اصحاب ما و ثقه است. [۱۴]۴. فيض ابن المختار كوفي، ثقه و از روات امام باقر و امام صادق(ع) و امام موسي كاظم ـ عليهم السّلام ـ است و صاحب كتاب مي باشد. [۱۵]