عشق دبستانی
ای نگاه تو، سرآغاز پریشانی من
گرمی بوسه ی تومانده به پیشانی من
اشک شوقی که ز چشم تو فرو می ریزد
بهترین هدیه برای دل طوفانی من
کاش در قحطی احساس و محبت یکبار
شاد وسرمست بیایی، تو به مهمانی من
مثل یک کودک جذاب، پراز شوروشری
آه ای عشق جگرسوز دبستانی من
بی تو ازخود، چه بگویم که به هم ریخته ام
زندگی نیز شده مایه ی ویرانی من
نکند، ها، نکند مثل من عاشق شده ای
که می آیی به تماشای غزل خوانی من
مانده در خاطرم آن روز که گفتی با ناز
سرنوشت تو گره خورده به پیشانی من