می خوری شب ها اگر یک مشت تب بر،غم مخور
در فراق پول اگر هی اشک میریزی چو شمع
دانه دانه،چکه چکه یا که شر شر غم مخور
گر دلت می لرزد از اخطار صاحبخانه ات
یا که میبینیش همچو دایناسور غم مخور
در میان برج اگر فرزند لوس و سر تفت
از تو میخواهد پلی استیشن فوری غم مخور
نان شاطر هم اگر یک وقت شد قدری خمیر
پس بگیر آن را از او با یک تشکر،غم مخور
در عبور از کوچه ها گاهی اگر از داربست
پرت شد بر کله ات یک پاره آجر غم مخور
چاله کندند اگر در روبه روی خانه ات
بگذرد باید دو قرنی تا شود پر غم مخور
مانده ای بی پیرهن یا کفش و شلواری اگر
فرض کن در ساحلی با این تصور غم مخور
در هوای این چنین آلوده و پر دود اگر
می رسد از ریه ات آوای خر خر غم مخور
با وجود این همه درد و مرض های مدرن
دائما اگر هستی دنبال دکتر غم مخور