« همسرم مرا درک نمی‌کند »
جمله‌ای آشنا که به گوش همه ما خورده است
و با معنای به ظاهر ساده آن همه گمان می‌کنیم که معنی آن را فهمیدیم.




زندگی مشترک از دو زندگی تشکیل می‌شود که زن و شوهر هر کدام از تشکیل خانواده و ازدواج خود، اهداف و نیازهایی داشته‌اند.
مشکل از جایی شروع می‌شود که آن‌ها با کلمات مشترکی با یکدیگر صحبت می‌کنند
اما معنا و منظور، نیاز‌ها و هیجانات متفاوتی دارند
و هر کدام می‌خواهند همسرشان به خواسته‌ها و نیازهایش توجه کند.




واکنش زوجین به این تعارضات متفاوت است و زوج ناسازگار الگوی تعاملی خاصی دارند
و در تعارضاتشان موضوع گفت‌وگو گم می‌شود، یکی درخواستش را مطرح می‌کند و دیگری کناره‌گیری می‌کند
یا هر دو به هم حمله می‌کنند و دعوا می‌شود، یا هر دو برای اجتناب از دعوا، قهر و از هم کناره‌گیری می‌کنند.

در این الگو‌ها به ظاهر زندگی مشترک ادامه دارد، اما زوجین احساس تنهایی و آشفتگی هیجانی دارند
و اگر میزان تحقیر و توهین‌های آن‌ها زیاد و تعاملات مثبتشان کم شود، خطر بروز طلاق قابل پیش بینی می‌شود.




زوج سازگار الگوی تعاملی متفاوتی دارد، این زوجین الگویی تصدیقی دارند
درک می‌کنند که دو انسان، دو مغز، دو تاریخچه رشدی متفاوت، دو هیجان و دو نیاز متفاوت هستند و این تفاوت‌ها را می‌پذیرند و به آن احترام می‌گذارند.
در زمان حل تعارضاتشان پیرامون یک موضوع صحبت می‌کنند و موضوع را شبیه مسأله‌ای قابل حل می‌بینند.

این دسته از زوجین در این گفت‌وگو بخشی از درخواست‌های همسرشان را که قبول دارند، تصدیق می‌کنند
و بعد از آن بخشی که با آن مخالف هستند را به همراه پیشنهادشان مطرح می‌کنند و حتی ممکن است آن‌ها هم نتوانند تعارضات را حل کنند
با این وجود سعی می‌کنند از روابط و تعاملشان مراقبت کنند.

زوجین باید به ازای هر بار تنش در زندگی مشترک میزان ۵ برابر بیشتر هیجان مثبت ایجاد کنند
چراکه با این الگو، پیش بینی شکل گرفتن یک انسجام در رابطه امکان پذیر می‌شود و این شاه کلید خوشبختی‌شان است.