موسیقی هدف اصلی در نظام آفرینش حیات بر پایه کمال و بالندگی است. براین اساس ، نقش آفرین هستی در تدارک این مقصود ، بهترین ابزار انتقال را در خدمت بشر قرار داده تا برای دریافت هدایت و سوق او در طریق سعادت، به شایستگی، او را کفایت نماید.عمده ترین مراکز اداره زندگی بشر در درون وی ، یکی پایگاه تفکر و اندیشه یعنی«مغز» است که تدبیر زندگی به دست اوست و دیگری «قلب» است که مرکز رشد عواطف و احساسات و معنی و پایگاه تبلور عشق و ایمان می باشد و مجرای ورود به هر دوی اینها از طریق دو حس عظیم بینایی و شنوایی ممکن و مقدور می گردد.قصور نسبت به هرکدام مسئولیت آور است و به تعبیر قرآن کریم "همانا گوش و چشم و دل انسان هر یک مورد سوال قرار می گیرد. (اسراء، 36)از دیدگاه روانشناسی قرآنی گاه این مجاری با تعاملات ناشایست رفتاری بسته می شوند و گاه عواملی موجب انبساط آن می شود و به تبع قبض و بسط این مجاری ، انبساط و انقباض در روان انسان ایجاد می گردد.بنابراین ممکن است یک شنیدنی موجب سرور و نشاط و از سویی عامل بسط شکوفایی ذوق و قریحه در انسان گردد. به تعبیر قرآن کریم گاه یک نغمه الهی در درون بشر ، مبدأ تحول و دگرگونی می گردد به صورتی که «اِذا تُلِیَتُ عَلَیْهِم آیاتُهُ زادَتْهم ایمانا...» ( انفال، 2) ؛ هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد .یا «وَجَلت قلوبُهُم» ؛ دلهاشان ترسان میگردد.و گاه آنچنان این دریچه مسدود می شود که روح هر گونه انبساط و شادابی را از دست می دهد و به قبض و کدورت می گراید، و این جا است که این ها موسیقی را به ابتذال مبدل می سازند و از مسیر حقیقی به انحراف می کشانند.ترانه لذتی کاذب ایجاد می کند؛ اما غزل شهدی است که لذت صادق را به همراه دارد و تا پایان عمر با انسان همراه است. غزل های حافظ و سعدی چنین است.گاه مناجات، یک جوان را اداره می کند. گاه نیز یک غزل یا قصیده، کمبودهای درونی او را ترمیم می کند. غزل شهدی است که لذت صادق را به همراه دارد و تا پایان عمر با انسان همراه است. غزل های حافظ و سعدی چنین است.به هر حال، اگر کسی خود را با ترانه سرگرم کند، در سنین بالاتر، خود متوجه می شود که با ذائقه او هماهنگ نیست، در حالی که انسان با مناجات و غزل انس دیگری دارد. غزل حافظ همیشه می ماند و هر چه سن بالاتر برود، انسان با آن بیشتر مأنوس می شود.همه می دانیم که آهنگ های طرب انگیز، خوی حیوانی را در ما زنده می کند. آهنگ هایی که فرشته مَنِشی را در آدم احیا می کند، به انسان سبکباری می دهد و بشر را از شهوت و غضب دور می کند نیز می شناسیم. به آهنگ های مشکوک گوش نمی دهیم.* موسیقی بر سه قسم است:۱. موسیقی هایی که حالتی روحانی در انسان ایجاد میکند که اشکال ندارد.۲. موسیقی هایی که به مجالس لهو و لعب اختصاص دارد و شهوت را تحریک می کند که این دسته نامشروع است.۳. دسته ای از موسیقی ها هم مشکوک است، پس با داشتن راه صحیح، دیگر به دنبال مشکوک نمی رویم.خواندن غزل ها و مناجات ها با صدای خوب، خصیصه ما ایرانیان است. ما ایرانیان به آواز بیش از نواختن علاقه داریم که بسیار خوب است و بیش از آن هم نیاز نیست.در فرهنگ شیعی ما، مستحب است کسی که اذان می گوید، «صیّت»، یعنی خوش صوت باشد تا نیاز قوه سامعه تأمین شود.اشعار خوبی وجود دارد که اگر با صدای خوش خوانده شود، این نیاز انسان را تأمین می کند.از طرفی، اشعاری که در اثر پیمودن این راه فرا گرفته، همه عمر برای او می ماند و هر چه سن بالاتر می رود، بهره او از این اشعار بیشتر می شود. اسلام مکتب هنر و زیباییبرخلاف تصوّر برخی که گمان نمودهاند ، اسلام با هنر و زیبائی و خواندن و احساس و لطافت ذوق سازگار نیست و روح تقدس را دوری از زیبائی می دانند، باید گفت اسلام مکتب روح و عواطف و احساسات پاک فطری است و قوانین و احکام آن با آهنگ موزون فطرت هماهنگ است.خداوند سبحان در قرآن کریم می فرماید:بگو ای پیغمبر ، چه کسی زینت های خدا را که برای بندگان آفریده ، حرام کرده و از روزی حلال منع کرده است. (اعراف، 32)امام صادق علیه السلام در این زمینه بیانی دارند که:خداوند پیامبری را برنیانگیخت، مگر آنکه صدای خوشی داشته باشد.(وافی، ج 2، جزء 5)به هرحال این همه زینت و جمال بر در و دیوار هستی جهت بهره مندی و ابزاری برای هدایت و تعدیل اوست لذا افراط در بهره وری از زیبایی ها و پذیرا شدن خواهش های نفسانی و محاسن را به استخدام رذایل درآوردن مذموم است چنانچه فرو بستن چشم و گوش از دریافت زیبایی ها و حرام پنداشتن حلال ها هم پسندیده نیست بلکه شایسته است در سایه فقه پویا و بالنده و با در نظرگرفتن زمان و مکان به بهزیستی مادی و معنوی پرداخت.خواندن با صدای خوب، اگر غنا نباشد، از بهترین برکت ها است. شعر حافظ حالی صادق در آدم پدید می آورد و یک سلسله معارف است. حضرت امیر (علیه السلام) می فرماید: اگر بخواهید از صوت داوود در بهشت استفاده کنید و او برای شما قرآن بخواند، مواظب گوشتان باشید که چه می شنود .این مدیر عامل را کنترل کنیدروح ما عدل و ظلم، خوب و بد، امانت و خیانت، صدق و کذب و ... را به خوبی تشخیص می دهد، اما گرایش جان ما به طرف صدق و صفا و عدل است.ما برای تنظیم "دستگاه دانش و بینش" خویش، راه های برهانی داریم. بهترین راه منطق و ریاضیات است که می تواند ذهن را شکوفا کند تا انسان بالاتر برود و به حکمت و کلام برسد.بخش "گرایش" غیر از دانش است و کارهای عملی مربوط به عقل عملی را شامل می شود.عقل عملی "مدیر عاملی" است که تمام تصمیم گیری ها به عهده او است و کارهایی چون عزم، اراده، محبت، نیت و اخلاص دارد.اگر این مدیر عامل را نرمخو و معتدل کردیم، دیگر گریزپا نیست و برابر فتواهایی که عقل یا نقل (شریعت) دارد، خاضع است؛ چون معتدل است و خودسر نیست.اگر خودسر باشد، برای تصمیماتش از غضب (دافعه ی تعدیل نشده) و شهوت (جاذبه ی تعدیل نشده) کمک می گیرد نه از مرکز فرهنگی و فکری خود.ما برای نرم کردن این مدیر عامل راه های فراوان داریم؛ در دعای کمیل آمده است مومن اسلحهاش در مقابل دشمن درونی آه است؛ یعنی اهل اشک و ناله است.انسان ناله کننده در تنهایی، دیگر خود سر نیست.همچنین موسیقی و خواندن می تواند این "مدیر عامل" را رام کند.البته رام کردن دو گونه است: این مدیر عامل یا با دعای کمیل نرم می شود که نرمش صادق است و یا با حشیش و امثال آن که نرمش کاذب است.ادبیات از بهترین ابزارهای تعدیل این مدیر عامل است. خواندن و گفتن شعر و نثرهای دلپذیر برای این کار بسیار سودمند است.پیامبر (صلی الله و علیه وآله)، آشنا بودن با اشعار پر مغز را حکمت می دانند. اشعار پر مغز انسان را نرم می کند .ما شرقی ها، به خصوص ما ایرانیان شیعه، از ادبیات و شعر موزون و خوش آهنگ بیشتر لذت می بریم. بهتر است سعی کنیم از نواختن به خواندن منتقل شویم؛ چون نواختن نرمش یا اشک کاذب می آورد.گاه انسان فقط با شنیدن مارش عزا می گرید. وقتی انسان با شنیدن مارش عزا می گرید، نمی داند چه اتفاقی افتاده است؛ این گریه کاذب است. آهنگ ها می توانند نرمش کاذب ایجاد کنند.خواندن با صدای خوب، اگر غنا نباشد، از بهترین برکت ها است. شعر حافظ حالی صادق در آدم پدید می آورد و یک سلسله معارف است. حضرت امیر (علیه السلام) می فرماید: اگر بخواهید از صوت داوود در بهشت استفاده کنید و او برای شما قرآن بخواند، مواظب گوشتان باشید که چه می شنود .