امروز مرا بخوان که فردا دیر است / این خواب عجیب ما چه بی تعبیر است

فردا که ببینمت دگر عشقی نیست / فردا دل من از آشنائی سیر است . . .


ای کاش دلم اسیر و بیمار نبود / دربند نگاه او گرفتار نبود

من عاشق و او ز عشق من بی خبر است / ای کاش دل و دلبر و دلدار نبود . . .


نه یادم میکنی نه میروی یاد / به نیکی باد یادت ای پریزاد

مرا کردی تو ای دوست فراموش / فراموشی ست رسم آدمیزاد . . .


هنوزم انتظار و انتظار است / هنوزم دل بی تو بی قرار است

هنوز خواب میبینم به شب ها / همان مردی که بر اسبی سوار است

همان مردی که جمعه آید روزی / همان مردی که پایان انتظار است . . .


عشق یعنی با غم الفت داشتن / سوختن با درد نسبت داشتن

عشق در یک جمله یعنی انتظار / انتظار روز رجعت داشتن . . .


گفت بنویس میمانم ، نوشتم میروم ، این غلط املائی مرا ویران کرد

و حالا باید روزی 100 مرتبه از روی تنهائی بنویسم . . .


گفتم که خدا مرادی بفرست / طوفان زده ام راه نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه یا مهدی / نذر گل نرگس ، صلواتی بفرست . . .



عشق اگر عشق تو و عاشق اگر من باشم
آنچه هرگز نرسد ، روز جدائی باشد . .