یک مقاله نسبتا طولانی در مورد قوانین زندگی شاید خوندنش یکم وقت گیر باشه ولی جذابه امید وارم ازش بهره ببرید.
مقدمه
لبخند خرجی ندارد امّا سودش فراوان است؛ انسان خوشبخت کسی است که حوادث را با لبخند قبول کند. تصمیمها فقط آغاز یك ماجراست. وقتی كسی تصمیمی میگیرد، در جریانی قرار میگیرد كه او را به سوی هدفی خواهد برد. برای رسیدن به هدف صبورانه در انتظار زمان بمانید، زمان همه چیز را نشان خواهد داد. هر چیز در زمان خودش رخ میدهد. باغبان حتی اگر باغش را غرق آب کند درختان خارج از فصل خود میوه نمیدهند. باید دنبال شادیها و شاد کردن دیگران باشید، زیرا غمها خودشان ما را پیدا میکنند. خداوند برای ما نیکی و شادی را پسندیده است، این ما هستیم که از میان هزاران شادی به دنبال حاشیة غمگین دنیا میرویم. اگر بتوانید طوری زندگی کنید که دائم احساس لذّت و فراوانی کنید، کمتر دچار رنج میشوید. باور کنید یک راه بیشتر برای خوشبختی وجود ندارد، آن هم کاستن نگرانی دربارة چیزهایی است که مافوق قدرت ما قرار گرفتهاند.
همه ما بارها و بارها شاهد گفتوگوهایی هستیم كه در ذهنمان صورت میگیرد و مخاطب آن خودمان هستیم. آیا تا به حال به این مكالمات درونی توجه كردهاید؟ میدانید چرا این گفتوگوهای ذهنی وجود دارد؟ آیا این گفتوگوها، بر زندگیمان تأثیرگذار است؟ گفتوگوی ذهنی میتواند مكالمهای درونی باشد كه هر روز صبح كه از خواب بلند میشویم و در ذهنمان تكرار میشود. این گفتوگو، صدایی است كه تشویق یا تنبیهمان میكند و برگرفته از اطلاعاتی است كه در ضمیر ناخودآگاه و نیمهخودآگاه ما وجود دارد. به زبانی دیگر، گفتوگوی ذهنی، صحبتهایی است كه شما در طول روز با خودتان دارید. این مكالمههای درونی میتواند حالتی مثبت یا منفی داشته باشد. مثلاً شما با خود میگویید: «من میتوانم یا نمیتوانم فلان كار را انجام دهم.»
با اینكه بسیاری از افراد (به دلیل ناآگاهی از چگونگی تأثیرگذاری مكالمه درونی بر امور شخصی و حرفهایشان) نمیتوانند قدرت گفتوگوی ذهنی را برآورد كنند، امّا اگر شخصی بتواند از نوع مكالمههای ذهنی خود آگاهی یابد و بفهمد بر چه اساسی شكل گرفته است و چه احساسی را به دنبال دارد، اقدام بسیار مهمی انجام داده و میتواند بسیاری از حالات منفی خود را از بین ببرد.
به طور متوسط افراد در هر روز ٦٠ هزار تا ٨٠ هزار فكر از ذهنشان میگذرد. بسیاری از این افكار میتواند منفی باشد؛ چرا كه خیلی از افراد از تأثیر مكالمة درونی مثبت در دستیابی به اهداف شخصی و حرفهای ناآگاهند. اگر هر فرد به پس زمینة اصلی مكالمات ذهنی خود كه به طور پیوسته در ذهنش تكرار میشود توجه كند، به تأثیر مسلم و آنی این مكالمات نه تنها بر افكار بلكه بر عملكرد و رفتار خود نیز پیخواهد برد.
ضمیر ناخودآگاهتان با شما سخن میگوید. اگر تشخیص دهید كه بیشتر از مكالمه درونی مثبت استفاده میكنید یا منفی، به نشانهای خوب جهت پی بردن به نوع رویكردی كه در كودكی شاهد آن بودهاید، دست یافتهاید. شما با این اطلاعات، میتوانید اعتقادات محدود كنندهای را كه زاییده ضمیر ناخودآگاه شماست و به صورت مكالمه درونی نمود مییابد، شناسایی كنید. گفتوگوی ذهنی مثبت بینهایت سودمند است و بر روشهای برنامهریزی در آینده فرد مؤثر خواهد بود. مكالمة درونی مثبت همچنین میتواند شما را به سوی رویكرد «هر كاری و هر چیزی امكانپذیر است» سوق دهد.
تنها راه موفقیّت شما و خلاص شدن از این گفتوگوی ذهنی چنین است که؛ انسان رفتار خشک و خشن خود را با درک صحیح از موقعیت خود و انعطافپذیر بودن در مقابل اطرافیان و محیط بیاموزد.
هيچ چيز در اين جهان چون آب، نرم و انعطافپذير نيست. با اين حال براي حل كردن آنچه سخت است، چيز ديگري ياراي مقابله با آب را ندارد. نرمي بر سختي غلبه ميكند و لطافت بر خشونت. همه اين را ميدانند ولي كمتر كسي به آن عمل ميكند. انسان، نرم و لطيف زاده ميشود و به هنگام مرگ، خشك و سخت ميشود. گياهان هنگامي كه سر از خاك بيرون میآورند، نرم و انعطافپذير و به هنگام مرگ، خشك و شكننده هستند. پس هر كسی که سخت و خشك است، مرگش نزديك شده و هر كه نرم و انعطافپذير، سرشار از زندگي است. آرام زندگي كنید! هرگز با طبيعت يا همجنسان خود ستيزه مكنید و گزند زدن دیگران را با مهرباني تلافي کنید.
زندگی خوب چگونه است؟ یک انسان چطور میتواند احساس خوشبختی کند؟ موفقیّت او در گروی چیست؟ از چه چیزی لذّت میبرد؟ چگونه باید با دیگران رفتار کرد؟ چگونه میتوان با اتفاقهای ناگوار کنار آمد؟ چطور باید از افکار پوچ و بینتیجه دست برداشت؟ چگونه میتوان آزاد بود؟
1. بررسی زندگی: چسبیدن به زندگی، همیشه به دنبال لذّتها و تقدیر جدید بودن. این قانون جدیدی نیست. این پژواک نقل قولهای فیلسوفهای بزرگ یونانی است. آزمایش و وانگری زندگی، بزرگترین هدیة طبیعت به نوع بشر است. انسانها از همان دوران نوزادی با نگاه به اطراف در حال وارسی محیط خود هستند و تا دوران پیری نیز این روند را ادامه میدهند. دلایلی که به انسان اجازه حضور در زندگی را میدهد، تفکر، ارزیابی و کشف دنیای ناشناخته و یافتن منابع جدید خوشحالی و خوشبختی است.
2. فقط نگران مسایلی باشید که میتوانید آنها را کنترل کنید: مسایلی که با انجام کارهای مشخص بتوان آن را درست کرد نه مسایلی که خارج از قدرت انسانی یا مسئولیتهای شما است. این قانون در واقع چکیده فلسفه خویشتنداری قدیمی است که همچنان در دنیای مدرن نیز کاربرد دارد. بسیاری از مردم به نیروهای ماورا طبیعه اعتقاد دارند و تصور میکنند همه اتفاقها در نتیجه این نیروها هستند.
اما فقط اعتقاد به نیروی برتر کافی نیست و باید در زندگی روشهای مبتنی بر هوشمندی و نظم شخصی نیز داشت. کلید مقابله با سختیهای زندگی این است که به دنبال یافتن و کنترل مسایلی باشیم که میتوانیم آنها را مدیریت کنیم. قربانیهای بلایای طبیعی، بیماریهای وخیم یا تصادف شاید نتوانند دوباره همچون قبل به زندگی خود ادامه دهند، امّا لازم نیست خود را شکنجه روحی دهند. به عبارت دیگر، وقتی نمیتوانیم رویدادهای زندگی خود را کنترل کنیم، در عوض میتوانیم پاسخ خود به این اتفاقها را کنترل کنیم و تا حد امکان همیشه شاد و قوی در مقابل مشکلات ظاهر شویم و ناامیدی به دل خود راه ندهیم.
3. ارزش قائل شدن برای دوستی: رابطهای دو طرفه که هر دو طرف را خوشحال میکند. دوستی را نمیتوان از سوپر مارکت خرید. باید برای رفاقتها احترام زیادی قائل بود و برای پرورش آن از دو عنصر اعتماد و دوستی مایه گذاشت.
به گفتة فیلسوفان یونانی، یکی از بارزترین ویژگیهای انسان که او را از دیگر موجودات روی زمین مجزا میکند، روابط اجتماعی اوست. انسان به شدت به رابطه و دوستی با دیگران نیاز دارد. سقراط، افلاطون و ارسطو اعتقاد دارند، تشکل اجتماع میان انسانها در نتیجه نیاز عمیق او به دوستی و محبّت بوده است، نه فقط پیوند و قراردادهای کاری. خداوند و حیوانات این نیاز را ندارند، امّا این امر در زندگی انسان لازم و حیاتی است؛ زیرا بدون این نیاز، توان مکالمه، عشق ورزیدن، خوشبخت بودن و دوست داشتن را ندارد.
4. تجربة لذّت واقعی: از لذّتهای سطحی و موقت دست بردارید. زندگی خود را ساده کنید. به دنبال لذّتهایی باشید که آرامش را به زندگی شما هدیه میدهند. لذّت واقعی انضباط و خویشتنداری است. لذّت از هر نوعی باشد، چیزی است که نوع بشر همیشه دنبال آن بوده است. این بخشی از یک زندگی خوب و شاد است. همه لذّتهای دنیا شبیه هم نیستند.
برخی از آنها سطحی و گذرا هستند و با اتمام آن کار بلافاصله از بین میروند. اما برخی از آنها عمیق و ماندگار هستند و حتی پس از اتمام کار نیز همچنان ادامه دارند و این نوع لذّت برای زندگی لازم است. البته این فلسفه سالها است که در دنیای ما آدمها به اشتباه تفسیر میشود و با خوشگذارانی و عشرتطلبی اشتباه گرفته میشود.
5. ارباب خود باشید: در مقابل نیروهای بیرونی که برای شما حد و مرز تعیین میکنند، بایستید، دست از فریب دادن خود بردارید. به چیزهایی اعتقاد داشته باشید که برای شخصیت شما مفید و مناسب هستند. عناصر لازم برای آزادی فردی را فراهم کنید. برای اینکه ارباب خود باشید باید با نیروهای ذهنی و روحی منفی مبارزه کنید.
6. از افراط پرهیز کنید: متعادل زندگی کنید. از زیادهروی در همه چیز دوری کنید. حتی در مسایل خوب هم زیادهروی نکنید و از تعادل خارج نشوید؛ زیرا ممکن است انتهای بد و ناراحت کنندهای داشته باشد. این بازتاب تفکّرات فلاسفه یونانی است. آنها اعتقاد دارند، هیچ چیز به اندازة تعادل در زندگی مفید نیست. خشم و خشونت زیاد از حد عواقب بسیار نامطلوبی در پی دارند. دنبال کردن یک مسیر متعادل و متوازن همیشه باعث خوشحالی و خوشبختی در زندگی میشود. با افراط کردن، گاهی حتی زندگی نیز ممکن نیست و انسان سرخورده میشود.
7. فرد مسئولیتپذیری باشید: سعی کنید تا حد امکان دقیق و صادق باشید و به بهداشت روان خود بسیار توجه کنید. اشتباهات خود را به عهده بگیرید. با خود صادق باشید و مسئولیت همه کارهای خود را به عهده بگیرید. در این زمانه برخی از مردم سعی میکنند تا برای انجام کارهای خلاف خود از زیر بار مسئولیتهایشان شانه خالی کنند. برخی از افراد نیز مسئولیتهای کارهای ناخواسته خود را به عهده میگیرند. برخی از مردم اشتباههای خود را به گردن دیگران میاندازند و ادعا میکنند کنترل آن از دستشان خارج بوده است. امّا هدف از زندگی خوب این است که مسئولیت کارهای خود را به عهده بگیریم. شاید هزاران بار این جمله را شنیده باشید: «تقصیر من نبود». این یکی از رایجترین پاسخهای انسانی به کارهای اشتباه است. اما این نوع بهانهها، نتایج بدی در پی دارند. افرادی که همیشه میخواهند دیگران را مقصر اشتباههای خود اعلام کنند در مسیر اشتباه حرکت میکنند و هیچ گاه رضایتمندی کامل از زندگی ندارند. آنها با این کار در واقع انسان بودن خود را زیر سوال میبرند.
8. ثروتمندِ احمق نباشید. مرفه بودن به تنهایی درمان همه دردها نیست و حتی میتواند منبع بسیاری از حماقتهای خطرناک در زندگی نیز باشد. پول جزو واجبات زندگی است، امّا برای خوشبختی و زندگی خوب کافی نیست. ثروت برای افراد مختلف، معانی متفاوتی دارد. برخی از افراد ثروت را در حساب بانکی، خانه و امکانات زیادی که با پول به دست میآیند، میبینند. برخی دیگر، ثروت را مجموعهای از قدرت و مقامهای اجتماعی میدانند. بهطور کلی، ثروت به عقل و درایت نیاز دارد: استفاده غیرمنطقی و بیفکر از دارایی و ثروت هر فردی را میتوان به صورت حماقت تعریف کرد.
9. برای دیگران بد نخواهید. بدخواهی و فرومایگی صفت بسیار بدی است و خیلی زود نیز نتیجة منفی آن به خودتان باز میگردد و زندگیتان را تحت تاثیر خود قرار میدهد. آسیب رساندن به دیگران دو قربانی دارد: فردی که این آسیب متوجه اوست و خود قربانی کننده که در واقع همان فردی است که بدی میکند. پیامهای متفاوتی در مورد انسان بودن و زندگی خوب در دنیا وجود دارد. برای مثال، در برخی از مذاهب، بدی کردن به انسانها گناه محسوب میشود و باعث از بین رفتن نیکبختی، بخشش، عشق و آرامش است. اما در جامعة کنونی ما بیشتر مردم تمایل به دفاع از حقوق شخصی خود را دارند و برای دیگران ارزش چندانی قائل نیستند. به همین دلیل، چندان عجیب نیست مردم برای منافع خود حق دیگران را ضایع کنند یا به آنها ضربه بزنند.
10. به دیگران محبّت کنید: مهربانی کردن به دیگران نتیجه بسیار خوبی دارد. مهربانی به دیگران عادت خوبی است که به زندگی بهتر کمک شایانی میکند. کمک کردن به دیگران معامله دو سر بُرد است. هر دو طرف از این اتفاق کمک دهنده و کمک کننده سود میبرند. تقریبا همه مذهبهای دنیا روی مهربانی به دیگران تاکید بسیار دارند. مهربانی نوعی سرمایهگذاری برای آینده است. آنچه از فلسفههای قدیمی و آموزههای دینی بر میآید، مهربانی و کمک به دیگران برای هر دو طرف مفید است، نه اینکه فقط آنها را وارد بهشت کند، بلکه باعث میشود تا نتیجه مثبت آن را در همین زندگی نیز ببینند.
نتیجه اینکه، هر فکری صورتی از انرژی است که در جهت نیکی یا بدی خود تولید میکنیم. با اندیشیدن به افکار بهشتی با نیروی بهشتی مرتبط میشویم، شادی را احساس میکنیم و آفتاب سرور را هر جا که رویم، میتابانیم. یاد بگیرید که احساسهایتان را از طریق افکار مثبت مهار کنید. به دقت افکارتان را زیر نظر بگیرید و هنگامی که یک فکر منفی هجوم میآورد، خودتان را وارسی و به جای آن یک فکر مثبت جایگزین کنید. ذهن مثبت، اوضاع مثبت را به خود جلب میکند. به خاطر داشته باشید که عالم، به نیّتهای ما پاسخ میدهد. افکار و عقاید ما به صورت انرژی از وجودمان ساطع میشود و به جهان بیرون راه مییابد و محیط سعی میکند آنچه را که میخواهیم، به ما هدیه کند. رازِ توفیق آن است که میزان انرژی خود را در جهت مثبت و صعودی افزایش دهیم و برای خود و دیگران همیشه بهترینها را بخواهیم. چرا که حتی اگر در مورد دیگران نیّت منفی داشته باشیم، آثار مخرب آن گریبانگیر خودمان میشود. چه زیباست که بهترین نیّتها و آرزوها را برای خود و دیگران داشته باشیم تا به اوج آرامش و شادی برسیم.
در دلِ طوفان هم، آرامش نهفته است. مهم نیست که در هر زمانی از روز چه اتفاق بیفتد. هرچه مسائل به نظر مشکل و پُردردسر بیایند و هر چقدر هم که بخواهیم کارهای زیادی را در آنِ واحد انجام دهیم، باید فقط به خلوتگاه درون خویشتن برگردیم و آرامش درونی پیدا کنیم. برای دسترسی به خلوتگاه درونی، چشمهایتان را ببندید و روشنایی آرام و ملایمی را درون خود تصور کنید. این فضا جایی است که ضربان قلب شما به فرمان شما آرام میتپد، به آنجا بروید. از دور دست، استاد معنویتان از راه میرسد؛ در گوشتان زمزمه میکند: «هر جا میتوانید خوبی کنید، در هر چه میتوانید، به هر شکل که میتوانید، هر وقت که میتوانید، به همه اشخاصی که میتوانید و تا زمانی که میتوانید.» نور سفیدی فضای دلتان را آرام میکند، سپس بر این آرامش حاصل شده تمرکز کنید. بدن، وسیلة زندگی است نه جوهر آن. آن قدر که ما انسانها با ظاهر جسمی خود مشخص میشویم، یک درخت با تنهاش مشخص نمیشود. تجربیات ما باید مثل شاخههای درخت به ما شکل بدهد، امّا این کار را نمیکند. فقط جوهره وجودمان است که با شرایطی محیطی از بین نمیرود، شکسته نمیشود و یا در معرض دید و بررسی دیگران قرار نمیگیرد. وجود داشتن، پرمعنا و پرمفهوم است: من وجود دارم، من هستم، من اینجا هستم، من در حال شدن هستم، تنها من هستم که زندگیام را میسازم و... هر کدام از ما انسانها در این دنیا مأموریت خاصی داریم. با کمک کردن به دیگران و مهرورزی به آنان، باعث تکامل روحمان میشویم. رسالت اصلی ما در این دنیا بیدار شدن و بیدار کردن است و زندگی ما به منزله یک سفر است و هدف نیست. منظور از بیداری، فعال شدن در همه ابعاد وجود و همه زوایای زندگی است. مانند: بیداری روحی، بیداری جسمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... بیداری به زمان، مکان و خلاصه در یک کلام «بیداری الهی»!
قوانین زندگی
قانون یکم: به شما جسمی داده میشود. چه جسمتان را دوست داشته یا از آن متنفر باشید، باید بدانید که در طول زندگی در دنیای خاکی با شماست.
قانون دوم: در مدرسهای غیر رسمی و تمام وقت نامنویسی کردهاید که «زندگی» نام دارد. در این مدرسه هر روز فرصت یادگیری دروس را دارید. چه این درسها را دوست داشته باشید چه از آن بدتان بیاید، پس بهتر است به عنوان بخشی از برنامة آموزشی برایشان طرحریزی کنید.
قانون سوم: اشتباه وجود ندارد، تنها درس است. رشد فرآیند آزمایش است، یک سلسله دادرسی، خطا و پیروزیهای گهگاهی، آزمایشهای ناکام نیز به همان اندازه آزمایشهای موفق بخشی از فرآیند رشد هستند.
قانون چهارم: درس آنقدر تکرار میشود تا آموخته شود. درسها در اشکال مختلف آنقدر تکرار میشوند، تا آنها را بیاموزید. وقتی آموختید میتوانید درسِ بعدی را شروع کنید؛ بنابراین بهتر است زودتر درسهایتان را بیاموزید.
قانون پنجم: آموختن پایان ندارد. هیچ بخشی از زندگی نیست که در آن درسی نباشد. اگر زنده هستید درسهایتان را نیز باید بیاموزید.
قانون ششم: قضاوت نکنید، غیبت نکنید، ادعا نکنید، سرزنش نکنید، تحقیر و مسخره نکنید؛ در غیر اینصورت نتیجهاش به خودتان برمیگردد. خداوند شما را در همان شرایط قرار میدهد تا ببیند شما چکار میکنید.
قانون هفتم: دیگران فقط آینة شما هستند. نمیتوانید از چیزی در دیگران خوشتان بیاید یا بدتان بیاید، مگر آنکه منعکسکننده چیزی باشد که دربارة خودتان میپسندید یا از آن بدتان میآید.
قانون هشتم: انتخاب «چگونه زندگی کردن» با شماست. همة ابزار و منابع مورد نیاز را در اختیار دارید، اینکه با آنها چه میکنید، به خودتان بستگی دارد.
قانون نهم: جوابهایتان در وجود خودتان است. تنها کاری که باید بکنید این است که نگاه کنید، گوش بدهید و اعتماد کنید.
قانون دهم: خیرخواه همه باشید تا به شما نیز خیر برسد.خلاصهای از هفت قانون معنوی موفقیّت
1- قانون توانایی مطلق: نخستین قانون موفقیت، قانونِ توانایی مطلق است. این قانون مبتنی بر این واقعیت است که ما در جوهرِآگاهی مطلقیم. آگاهی مطلق، توانایی مطلق، حیطة تمامی امکانات و خلاقیّت نامحدود است. آگاهی مطلق، جوهر معنوی ماست. همچنین بیکران و نامحدود بودن، شادمانی محض است. حیطة توانایی مطلق، ضمیر خودتان است؛ و هر چه طبیعت راستین خود را بیشتر تجربه کنید، به حیطة توانایی مطلق نزدیکتر خواهید شد.
کاربردها
(۱) با رعایت سکوت روزانه و بودن محض، با حیطه توانایی مطلق در تماس خواهم بود. همچنین دست کم روزی دو بار به تنهایی، به مدت نیم ساعت صبح و نیم ساعت غروب، به مراقبة سکوت خواهم نشست.
(۲) هر روز مدتی را در ارتباط با طبیعت و نظاره خاموش هوشمندی درون هر موجود زنده خواهم گذراند. خاموش به تماشای غروب آفتاب یا گوش دادن به صدای اقیانوس یا جویبار یا به بوییدن عطر گلی خواهم نشست.
(۳) ناداوری را تمرین خواهم کرد. روزم را با این جمله آغاز خواهم کرد که: «امروز دربارة هیچ یک از آن چیزها که پیش میآید داوری نخواهم کرد.» و در سراسر روز به خاطر خود خواهم آورد که داوری نکنم.
2- قانون بخشایش: قانون داد و ستد است. هر چه بیشتر ببخشید، بیشتر دریافت میکنید. مهمترین چیز نیّت دادوستد است. نیّت باید همواره ایجاد شادمانی برای بخشاینده و ستاننده باشد.
کاربردها
(۱) به هر جا که میروم و با هرکس که روبهرو میشوم، هدیهای به او میدهم. هدیه میتواند تحسین یا شاخه گلی یا دعایی باشد. امروز با هرکس که روبهرو میشوم، هدیهای به او خواهم داد و به این طریق فرایند به جریان انداختن شادمانی و ثروت و فراوانی را در زندگی خودم و دیگران آغاز خواهم کرد.
(۲) امروز با سپاس همه هدایایی را که زندگی به من پیشکش میکند دریافت خواهم کرد: نور آفتاب و آوازِ پرندگان و بارانهای بهاری یا تحسین بارش برف زمستان را.
(۳) عهد میبندم که با داد و ستد، گرانقدرترین هدایای زندگی ـ موهبتهای توجّه و محبّت و تحسین و عشق ـ ثروت را در زندگیم در جریان نگاه دارم. هر بار که کسی را میبینم، برای او خوشبختی و شادی و خوشدلی آرزو خواهم کرد.
3- قانون کارما: «کارما» هم عمل است و هم نتیجة آن عمل؛ هم علت است و هم معلول؛ همه این اصطلاح را شنیدهاید: «هر چه بکاری همان را درو میکنی.» اگر بخواهیم در زندگیمان شادمانی ایجاد کنیم، باید بیاموزیم که بذرِ شادمانی را بکاریم؛ بنابراین، مفهوم ضمنی «کارما» انتخاب آگاهانه است. میتوان از قانون کارما برای ایجاد ثروت و فراوانی و به جریان افکندن همه موهبتهای نیکو به سوی خود بهره برد، امّا نخست باید هشیارانه آگاه شوید که انتخابهایتان در هر لحظه از زندگیتان آیندهتان را میسازد.
کاربردها
(۱) امروز انتخاب هر لحظهام را نظاره خواهم کرد. و صرفا با نظارة این انتخابها، آنها را به آگاهی هشیار خود خواهم آورد. میدانم که بهترین راهِ آمادگی برای هر لحظه در آینده این است که اکنون کاملاً آگاه باشم.
(۲) هرگاه به انتخابی دست میزنم، دو سؤال را از خود میپرسم: «عواقب این انتخاب چه خواهد بود؟» و «آیا این انتخاب برای خودم و کسانی که تحت تاثیرآن قرار میگیرند توفیق و شادمانی خواهد آورد؟»
(۳) از ژرفای دلم، هدایت خواهم طلبید تا با احساس آسودگی یا ناآسودگی برایم پیام بفرستد. اگر این انتخاب، احساسِ آسودگی ایجاد کند، تسلیم آن خواهم شد. اگر این انتخاب احساس ناآسودگی ایجاد کند، مکث خواهم کرد و با بصیرت درونم، عواقب عملم را خواهم نگریست.
4- قانون کمترین تلاش: این قانون مبتنی بر این واقعیت است که هوشمندی طبیعت با سهولت بیتکاپو و با سبکدلی پذیرا عمل میکند. این اصل کمترین عمل و عدم مقاومت است. از این رو، این اصل هماهنگی و عشق است. هرگاه این درس را از طبیعت بیاموزیم، به آسانی آرزوهایمان را بر آورده میسازیم. در دانش ودایی (حکمت کهن هند) این اصل را بهصورت اصل اقتصاد تلاش یا «کمتر عمل کن و بیشتر به انجام برسان» شناختهاند. این بدان معناست که فقط آرمانی وجود کمرنگ وجود دارد و آنگاه تجلّی آرمان بدون تلاش صورت میگیرد. آنچه که معمولاً «معجزه» خوانده میشود، عملاً نمایانگر قانون کمترین تلاش است.
کاربردها
(۱) پذیرش را تمرین خواهم کرد. امروز افراد و اوضاع و شرایط و موقعیتها و رویدادها را همانگونه که پیش میآیند خواهم پذیرفت. خواهم دانست که این لحظه همان گونه است که باید باشد، زیرا کل کائنات همان گونه است که باید باشد. با عدم ستیز بر ضد این لحظه، بر ضد کل کائنات به ستیز بر نخواهم خاست. پذیرشم کامل و تمام عیار است. امور را همان گونه که در این لحظه هستند میپذیرم، نه آن گونه که آرزو میکردم باشند.
(۲) با پذیرش امور به همان گونه که هستند، مسئولیت وضعیتِ خود و همة رویدادهایی را که بهصورت مشکلات میبینم به عهده میگیرم. میدانم که مسئولیت، یعنی ملامت نکردن هیچ کس یا هیچ چیز برای وضعیتی که دارم. این را نیز میدانم که هر مشکلی مجالی است در جامه مبدّل و این هوشیاری در برابر مجالها به من اجازه میدهند تا این لحظه را به موهبتی عظیمتر متحوّل کنم.
(۳) امروز آگاهیم در عدم تدافع استقرار خواهد یافت. نیاز به دفاع از نظراتم را رها خواهم کرد. نیازی احساس نخواهم کرد تا دیگران را مجاب یا ترغیب کنم که عقاید و نظراتم را بپذیرند.
5- قانون قصد و آرزو: این قانون مبتنی بر این واقعیت است که در هر نقطة طبیعت، انرژی و اطلاعات وجود دارد. کوچکترین جزء متشکله یک گُل یا رنگین کمان یا جسم انسان، انرژی و اطلاعات است. قصد قدرت راستین پس آرزوست و به تنهایی بسیار قدرتمند است؛ زیرا قصد، آرزوی بدون دلبستگی به ثمره است.
کاربردها
(۱) فهرستی از آرزوهایم تهیه خواهم کرد. این فهرست را به هر کجا که بروم خواهم برد. پیش از سکوت و مراقبهام به این فهرست نگاه خواهم کرد. پیش از خوابِ شبانهام به این فهرست خواهم نگریست. صبح به محض بیدار شدن از خواب به آن نگاه خواهم کرد.
(۲) فهرست آرزوهایم را رها خواهم کرد و به زهدان آفرینش خواهم سپرد. یقین دارم هنگامی که چنین به نظر میرسد که امور به راه خود نمیروند، دلیلی دارد و مشیّت کیهانی برایم طرحهایی بسیار عظیمتر از آنچه تصور میکردم در نظر دارد.
(۳) به هنگام همه اعمالم به خاطر خود خواهم آورد تا هوشیاری از لحظة حال را تمرین کنم. اجازه نخواهم داد موانع، کیفیت توجهم در لحظة حال را از بین ببرند و متلاشی کنند. اکنون را همان گونه که هست خواهم پذیرفت، و از طریق ژرفترین و ارجمندترین قصدها و آرزوهایم آینده را متجلّی خواهم ساخت.
6- قانون عدم دلبستگی: قانون عدم دلبستگی میگوید که برای حصول هر چیز در عالمِ مادی، باید از دلبستگی خود به ثمره آن دست بکشید. قانونِ عدم دلبستگی، کل فرایند تکامل را سرعت میبخشد.
کاربردها
(۱) عهد میبندم که امروز عدم دلبستگی را به کار بندم. به خودم و اطرافیانم این آزادی را خواهم داد که همانگونه که هستند باشند. عقیدهام را در هیچ موردی به دیگران تحمیل نخواهم کرد. راه حلها را بر مشکلات تحمیل نخواهم کرد، تا از این طریق مشکلاتِ تازه ایجاد کنم. با عدم دلبستگی در همه امور مشارکت خواهم جست.
(۲) امروز عدم یقین را به صورت بخشی بنیادی از زندگیام به کار خواهم گرفت. به دلیل اشتیاقم برای پذیرش عدم یقین، راه حلها خودبهخود از دل مشکل، از دل آشفتگی و بینظمی، بر میخیزند و پایدار میشوند. هر چه امور نامطمئنتر به نظر برسند، احساس امنیت بیشتری خواهم کرد؛ زیرا عدم یقین، راهی به سوی آزادی است. از طریق حکمتِ عدم یقین، امنیت را خواهم یافت.
7- قانون دارما: دارما به زبان سانسکریت یعنی «غایت حیات». قانون دارما میگوید: برای به انجام رساندن هدفی در قالب جسمانی متجلّی شدهایم. بر طبق این قانون، صاحب استعدادهای بیهمتایید و به شیوهای بیهمتا آن را بیان و عیان میکنید. کاری هست که بهتر از هر کس دیگر در این جهان میتوانید آن را انجام دهید. برای هر کس استعدادِ بیهمتا و شیوة بیان بیهمتای آن استعداد نیز نیازهای بیهمتا وجود دارند. وقتی این نیازها با بیان خلاق استعدادتان مطابقت کنند، جرقهای است که فراوانی میآفریند.
کاربردها
(۱) امروز با مهر و محبّت خدایی را که در ژرفای روحم نهفته است خواهم پروراند. به جان درونم که هم به جسم و هم به ذهنم روح میبخشد توجه خواهم کرد. خود را به روی سکون ژرف قلبم بیدار خواهم کرد. آگاهی بیزمان و هستی جاودانه میان وجود محدود به زمان را با خود همراه خواهم داشت.
(۲) از استعدادهای یکتای خود فهرستی تهیه خواهم کرد. آنگاه همه آنچه را که دوست دارم انجام خواهم داد و به هنگام بیان و کاربرد استعدادهای بیهمتایم در راه خدمت به بشریت،گذشت زمان را از یاد خواهم برد و در زندگی خودم و دیگران فراوانی به وجود خواهم آورد.
(۳) هر روز از خود خواهم پرسید: «چگونه میتوانم خدمت کنم؟ چگونه میتوانم کمک کنم؟ پاسخ به این سؤالها به من اجازه خواهد داد تا با عشق به همنوعانم خدمت کنم.» (نوشته: دیپاک چوپرا)
گلچینی از سخنان حکیمانه
در روزگاری که خندة مردم از زمین خوردن توست، پس برخیز تا چنین مردمی بگریند.
درصد کمی از انسانها نود سال زندگی میکنند، مابقی یک سال را نود بار تکرار میکنند.
نصف اشتباهاتمان ناشی از این است که وقتی باید فکر کنیم، «احساس میکنیم» و وقتی که باید احساس کنیم، «فکر میکنیم»
همیشه در زندگیات جوری زندگی کن که واژة «ای کاش» تکیه کلام پیریت نشود.
چه داروی تلخی است وفاداری به خائن، صداقت با دروغگو، و مهربانی با سنگدل.
مشکلات امروز تو برای امروز کافی ست، مشکلات فردا را به امروز اضافه نکن .
اگر حق با شماست، خشمگین شدن نیازی نیست؛ اگر حق با شما نیست، هیـچ حقی برای عصبانی بودن ندارید.
ما خوب یاد گرفتیم در آسمان مثل پرندگان باشیم و در آب مثل ماهیها، امّا هنوز یاد نگرفتیم روی زمین چگونه زندگی کنیم.
فریب مشابهت روز و شبها را نخوریم؛ امروز، دیروز نیست و فردا امروز نمیشود.
یادمان باشد که: آن هنگام که از دست دادن عادت میشود، به دست آوردن هم دیگر آرزو نیست
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان.
برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای «نفرت» گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافی است.
گاه در زندگی، موقعیتهایی پیش میآید که انسان باید تاوان دعاهای مستجاب شدة خود را بپــردازد.
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد، امّا هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: «مگه کوری.»
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین میکنی، بدان که زندگی میکنی.
برای زنده ماندن دو خورشید لازم است؛ یکی در آسمان و دیگری در قلب.
در جستجوی قلبِ زیبا باش، نه صورتِ زیبا؛ زیرا هر آنچه زیباست همیشه خوب نمیماند، امّـا آنچه خوب است همیشه زیباست.
هیچ وقت رازت رو به کسی نگو؛ وقتی خودت نمیتوانی حفظش کنی، چطور انتظار داری شخص دیگری برات راز نگه داره؟
هیچ انسانی دوست نداره بمیره، امّا همه آرزو میکنن برن به بهشت. یادمون میره که برای رفتن به بهشت اول باید مُرد.
زیباترین عکسها در اتاقهای تاریک ظاهر میشوند؛پس هر موقع در قسمتی تاریک از زندگی قرار گرفتی، بدان که خدا میخواهد تصویری زیبا از تو بسازد.
نتیجة زندگی، چیزهایی نیست که جمع میکنیم، بلکه قلبهایی است که جذب میکنیم.
عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد میکنیم؛ بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری، بعد از چند روز به دوستی، بعد از چند ماه به همکاری، بعد از چند سال به همسایهای، اما بعد از یک عمر هنوز به خدا اعتماد نمیکنیم از الفبای فارسی تا الفبای زندگی:
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلّی روح و صیقل جسم
پ: پویایی برای پیوستن به خروشِ حیات
ت: تدبیر برای دیدن افقِ فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارندهها
ج: جسارت برای ادامة زیستن
چ: چاره اندیشی برای گریز از گردابِ اشتباه
ح: حقشناسی برای تزکیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحوّل تاریخ
ذ: ذکر گویی برای اخلاص عمل
ر: رضایتمندی برای احساس شَعَف
ز: زیرکی برای مغتنم شمردن دمها
ژ: ژرفبینی برای شکافتن عمق دردها
س: سخاوت برای گشایش کارها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طاقت برای تحمّل شکست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفت برای غنچة نشکفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیّت
ف: فداکاری برای قلبهای دردمند
ق: قدرشناسی برای گفتن ناگفتههای دل
ک: کرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقّق امیدها
م: محبّت برای نگاه معصوم یک کودک
ن: نکتهبینی برای دیدن نادیدهها
و: واقع گرایی برای دستیابی به کنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواستهها
ی:یکرنگی برای گریز از تجربة دردهای مشترکپایان(دکتربهشتی پور)