در این تاپیک لطف کنید دیالوگهای ماندگاری که از تمام فیلمها پیدا می کنید، برای
بقیه بگذارید ..
برای شروع:
خانه ای روی
آب
- چه دنیای بدی! که من آخرین امید یه کسی
ام
راننده تاكسي
-یه روز یه
بارون واقعی میاد و کثافتای توی خیابون رو پاک می کنه
ماه تلخ
- دو تا خبر برات دارم. یه خبر خوب یه
خبر بد.
- خُب بگو
-خبر اول اینه که فلج شدی و تا آخر ِ عمر
باید رو ویلچر بشینی.
- خبر خوبه چیه؟
- این خبر خوبه
بود! خبر ِ بد اینه که کسیکه قراره ازت مراقبت کنه منم
!
بانی
وکلاید
کلاید:تو بیشتر از اینا می ارزی،خیلی بیشتر.واسه
همین با من اومدی.همه جا میتونی از اون پسرای عاشق پیشه پیدا کنی.برای اونا فرقی
نمی کنه که تو چه کاره ای.اما واسه من فرق می
کنه.
بانی:چرا؟
کلاید:چرا؟آخه توفرق می کنی.توهم مثل
منی.میخوای با همه فرق داشته باشی.
شاهدی
برای تعقیب
خانم پلیسمول:شما وکیلا چقدر خوش شانسین!دفعه
اول تقریباً داشتم با یه وکیل ازدواج می کردم.من پرستار بودم واون دچار التهاب
آپاندیسی شده بود.به محض اینکه تونست بشینه با هم نامزد کردیم.اما بعد از اینکه
التهاب خوابید،اونم مثل آپاندیسش تبش خوابید.
سر ویلفرد:مطمئناً وکیل خوش
شانسی بوده!
اخراجيهاي يك
بين
حريت و خريت فقط يك نقطه فاصله است.