لاله چو پریر آتش شور انگیختدی نرگس آب شرم از دیده بریختامروز بنفشه عطر با خاک آمیختفردا سحری باد سمن خواهد بیخت
لاله چو پریر آتش شور انگیختدی نرگس آب شرم از دیده بریختامروز بنفشه عطر با خاک آمیختفردا سحری باد سمن خواهد بیخت
لطفی کن و در خلوت محزون من ای دوستآرام و قرار دلِ دیوانه ی من باش
لاله دیدم روی زیبای توام آمد به یادشعله دیدم سرکشی های توام آمد به یاد
لطف حق با تو مدارا ها کندچون که از حد بگذزد رسوا کند
تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد
زندگی درد قشنگیست که جریان دارد
زندگی درد قشنگیست به جز شبهایش
که بدون تو فقط خواب پریشان دارد
یک نفر نیست تو را قسمت من گرداند؟
کار خیر است اگر این شهر مسلمان دارد!
خواب بد دیده ام ای کاش خدا خیر کند
خواب دیدم که تو رفتی،بدنم جان دارد!
ای آنـــکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟
بیــگانه شدی ، دست مریـــزاد ، کجایی ؟
در دام تــوأم ، نیست مـــرا راه گـریــــزی
من عاشق ایــن دام و تو صیّاد ، کجایی ؟
محبوس شدم گوشه ی ویرانه ی عشقت
آوار غمت بـــر ســــرم افتـــاد ، کجایی ؟
آســودگی ام ، زنــدگی ام ، دار و نــدارم
در راه تــو دادم همه بـر بــــاد ، کجایی ؟
اینجا چه کنـــم ؟ ازکه بگیـــرم خبرت را ؟
از دست تــو و ناز تـو فریـــاد ، کجایی ؟
دانم که مــرا بی خبـــری می کشد آخر
دیــــوانه شــدم خانه ات آباد ، کجایی ؟
عشق پرواز بلندی است مرا پر بدهید
به من اندیشه ی از مرز فراتر بدهید
من به دنبال دل گمشده ای می گردم
یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید
تا درختان جوان راه من را سد نکنند
برگ سبزی به من از فصل صنوبر بدهید
یادتان باشد اگر اگر کار به تقسیم کشید
باغ جولان مرا بی در و پیکر بدهید
آتش از سینه ی آن سرو جوان بردارید
شعله اش را به درختان تناور بدهید
تا که یک نسل به یک اصل خیانت نکند
به گلو فرصت فریاد ابوذر بدهید
عشق اگر خواست، نصیحت به شما گوش کنید
تن برازنده او نیست به او سر بدهید
دفتر شعر جنون بار مرا پاره کنید
یا به یک شاعر دیوانه ی دیگر بدهید
نه به چاهی نه به دام هوسی افتاده
دلم انگار فقط یاد کسی افتاده
غرق یادت شدم ای چشم تو روشن، آنقدر
که به اقیانوس انگار خسی افتاده
از همان روز خداحافظی پاییزی
به دهان غزلم طعم گسی افتاده
آخرین برگم در دست درختی در باد
که اگر زود به دادش نرسی، افتاده
گرچه آرام، پر از وسوسه ی عصیانم
مثل شیری که به چنگ قفسی افتاده
کاش خانه ام تو بودی
پنجره ام از تو بود
و کوچه ها
به تو می رسیدند
کاش برف می بارید
و من
در تو
گرم می شدم