فردا تولد لیلی گلستان، مترجم و نگارخانه‌دار معاصر است. به این مناسبت به سراغ زندگی و آثار این شخصیت رفته‌ایم. اما پیش از خواندن این بخش، نامه‌ای می‌خوانیم که یکی از مخاطبان آثار گلستان نوشته است.


برسد به دست لیلی گلستان
تو را به یاد می‌آوریم... اولین بار، شبی که به یک سفرِ دور و دراز رفتیم... خودتان می‌دانید؛ شبی از شب‌های زمستان بود وُ ما، یک مسافر... اولش خیلی حیرت کردیم...بعد آرام شدیم، اما تا پایان آن سفر "حیرت" دست بردار نبود که نبود... هی می‌آمد و می‌رفت... وقتی می‌رفت یک نفس راحت می‎کشیدیم و توانمان را جمع می‌کردیم برای "حیرت" بعدی... به خودمان گفتیم این ایتالو کالوینو است رفیق... ایتالو کالوینو... این اسم یادت بماند... و ماند هم خانم لیلی گلستان...
محل آشنایی ما با شما کتاب‌های شماست...ترجمه‌های شما... و محل اصلی ملاقات خیلی‌ها با شما "شبی از شب‌های زمستان مسافری" بود و هست... چند بار دیگر هم همدیگر را دیدیم... یکی از عجیب‌ترین آن‌ها هم سرزمین "میرا" بود به قلم کریستوفر فرانک... باز هم ویژگی مهمِ آثاری که ترجمه‌ می‌کردید، یقه‌مان را گرفت:"حیرت"... دست بردار نبود... مهم نیست اول از کدام کتاب شروع شد و بعد به کدام کتاب جهید... ما فقط می‌دانستیم قرار است حیرت زده شویم... همیشه جاهای دنج وُ بی نظیری را برای مخاطبان‌تان انتخاب کردید... لابد خیلی اهل گشت و گذار هستید... برای ما از این جاهای دیدنی باز هم بیاورید... گیرم در قالب یک کتاب کم حجم...

ارادتمند/ یک مخاطب

از زندگی
لیلی گلستان در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ در تهران به‌دنیا آمد. پدرش ابراهیم گلستان فیلمساز، نویسنده و مترجم در آن زمان کارمند شرکت نفت بود و مادرش معلم. با منتقل شدن پدر به آبادان، لیلی دوران خردسالی خود را در آن شهر گذراند و در همین شهر به مدرسه رفت و در همان‌جا بود که برادرش کاوه به دنیا آمد. در همان سال‌های نخست تحصیل ابتدایی به تهران بازگشتند. پدرش در اطراف روستایی به نام دروس (که هم‌اکنون محله‌ای‌ست در شمیرانات) خانه‌ای می‌سازد و خانواده به آنجا می‌روند.
پدر لیلی به محافل روشن‌فکری ایران رفت‌وآمد داشت و یکی از جاهایی که معمولا می‌رفت کافه نادری بود. کافه نادری در آن زمان پاتوق شاعران، نویسندگان و روشنفکران بود.

ابراهیم گلستان با انتشار کتاب‌ها و ساخت فیلم‌هایش به مرور به شهرت می‌رسد و خانه خانواده گلستان به مرکز رفت‌وآمد بسیاری از هنرمندان و نویسندگان آن دوران تبدیل می‌شود. لیلی گلستان از همین دوران به تفاوت زندگی‌ای عجین با فرهنگ و هنر آشنا می‌شود. گلستان خود در این باره می‌نویسد: "آن خانه تبدیل شد به مرکز فرهنگی هنری تهران. همه نقاش‌ها و نویسنده‌ها و شعرا جمعه‌ها خانه ما بودند. آل‌احمد، چوبک، پرویز داریوش، اخوان ثالث، بعدها یدالله رویایی، فرخ غفاری، جلال مقدم، سیمین دانشور و گاهی جوان‌ترها مثل بیضایی، سپانلو یا احمدرضا احمدی. من هم تماشگر یک تئاتر بزرگ بودم."

تا کلاس نهم دبیرستان در تهران تحصیل کرد و سپس راهی فرانسه شد تا در مدرسه شبانه‌روزی توسط راهبه‌های دومینیکن اداره می‌شد تحصیل کند. بعد از یک سال تحصیل در این مدرسه به پاریس رفت و سه سال هم در پاریس درس خواند. این سال‌های اقامت و تحصیل در پاریس به دلیل دوری از دوستان و خانواده بر او آسان نگذشت ولی از دستآوردهای این دوران اقامت در اروپا، علاوه بر دسترسی داشتن به رویدادهای سینمایی‌ای چون جشنواره ونیز، دیدار و آشنایی با سینماگرانی چون تارکوفسکی، گدار، و تروفو بود. او در خاطراتش می‌نویسد: "یک بار پدرم برای کار استودیویش به پاریس آمد و یک روز به من گفت که امروز با چند فرانسوی قرار ناهار دارد و مرا با خودش برد. من هیجده، نوزده سال داشتم. وقتی به رستوران رفتیم. پدرم آن دو فرانسوی را به من و من را به آن دو معرفی کرد: دخترم لیلی. مسیو ژان لوک گودار، مسیو فرانسوا تروفو! من بهت‌زده و حیرت‌زده زبانم بند آمده بود."
در بازگشت به ایران به عنوان طراح پارچه در کارخانجات پارچه‌بافی مقدم استخدام شد. پس از بیرون آمدن از آن‌جا در ۱۳۴۵ به سازمان تازه‌ تاسیس تلویزیون ملی ایران رفت و به عنوان طراح لباس استخدام شد. پس از مدت کوتاهی به مدیریت برنامه کودکان و نوجوانان برگزیده شد.

از آثار
"قصه شماره ۳"، اوژن یونسکو، "میرا"، کریستوفر فرانک، "تیستوی سبز انگشتی"، موریس دروئون، "مردی که همه چیز همه چیز همه چیز داشت"، میگل آنخل آستوریاس، "بوی درخت گویاو"، گابریل گارسیا مارکز، "مردی با کبوتر"، رومن گاری، "قصه‌ها و افسانه‌ها"، لئوناردو داوینچی، "اوندین"، ژان ژیرودو، "اگر شبی از شب‌های زمستان مسافری"، ایتالو کالوینو و "بیگانه" اثر آلبر کامو از آثاری است که لیلی گلستان به زبان فارسی برگردانده است.
او در حوزه غیر داستانی نیز ترجمه‌های بسیاری دارد از گابریل گارسیا مارکز و ایتالو کالوینو گرفته تا مشهورترین اثر اوریانا فالاچی: " زندگی، جنگ و دیگر هیچ".
"سهراب سپهری، شاعر- نقاش" و کتابی دو جلدی درباره علی حاتمی و آثارش از تالیفات گلستان است.

نگارخانه گلستان
در ۱۳۶۰ در گاراژ خانه‌اش کتاب‌فروشی گلستان را دایر کرد. این کتاب‌فروشی به‌زودی معروف شد و نویسندگان و شعرایی نظیر احمد شاملو، محمد زهری، احمد محمود، علی اکبر سعیدی سیرجانی، عبدالحسین نوایی و بسیاری دیگر مرتب به آن‌جا می‌رفتند.
در ۱۳۶۸ کتاب‌فروشی را به نگارخانه هنرهای تجسمی با نام نگارخانه گلستان تبدیل کرد. این نگارخانه با نمایش آثار سهراب سپهری، که متعلق به خانواده گلستان بود، کار خود را آغاز کرد. این افتتاحیه نگارخانه با استقبال زیادی روبه‌رو شد. پس از این نمایشگاه قرار می‌شود که نمایش آثار نصرالله کسرائیان برگزار شود که برپایی آن به دلیل نداشتن مجوز از وزارت ارشاد تا گرفتن مجوز به تعویق می‌افتد.

نگارخانه گلستان همچنان دایر است و از نگارخانه‌های سرشناس ایران محسوب می‌شود. این فضای هنری جدا از اینکه طی 26 سال گذشته هنرمندان بسیاری را به جامعه هنری معرفی کرده؛ بیست و دو دوره نمایشگاه ˝صد اثر صد هنرمند˝ را نیز میزبانی کرده است که یکی از مهمترین نمایشگاه‌های سالانه هنری محسوب می‌شود که توسط بخش خصوصی و فقط به همت لیلی گلستان برگزار می‌شود.
البته لیلی گلستان نقش بسیاری در زمینه اقتصاد هنر در ایران داشته و جدا از نمایشگاه ˝صد اثر صد هنرمند˝ یکی از بانیان رویداد هنری "هفت نگاه" نیز هست.
۲۶ آبان ماه ۱۳۹۳ بود که جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه (نخل آکادمیک) توسط سفیر دولت فرانسه در تهران به لیلی گلستان اهدا شد.