شرمیست در نگاه ِ من؛ اما هراس نهکمصحبتم میان شما، کم حواس نه!
چیزی شنیدهام که مهم نیست رفتنتدرخواست میکنم نروی، التماس نه!
از بیستارگیست دلم آسمانی استمن عابری«فلک»زدهام، آس و پاس نه
من میروم، تو باز میآیی، مسیر ِ مابا هم موازی است ولیکن مماس نه
پیچیده روزگار ِتو ، از دور واضح استاز عشق خسته می شوی اما خلاص نه!